کتاب صوتی باغ سیب اثر استپان زوریان

Ойын-сауық

در روستای اوران باغ سیبی وجود دارد که متعلق به پیرمردی سرزنده به نام بابا مارتین است. بابا مارتین که سال گذشته همسر خود را از دست داده دو دختر به نامهای نوین و آنگین دارد...
بابا مارتین، پیرمرد مهربان یک سال پس از مرگ همسرش، با چهره‌ای شکسته اما روحیه‌ای قوی، همچنان با کمک «ساهاک » به امور باغ رسیدگی می‌کند. شامه قوی داماد دکاندار او که گرایش لئیمانه‌ای به مال‌اندوزی دارد و استعدادی خاص برای انجام کارهای غیراخلاقی، متوجه تصاحب باغ سیب می‌شود.
او هر هفته به بابا مارتین سر می‌زند و با ابراز مهربانی و دلسوزی‌های ریکارانه و کاملاً ظاهری برای بابامارتین هدیه می‌برد، با این خیال و انگیزه که باغ سیب هر چه زودتر به همسر او برسد. نقطه مقابل دکاندار باجناقش، «وانس» خیاط است که نه چرب‌زبانی میکند و نه برای تصاحب باغ سیب نقشه می‌کشد. بابامارتین دنیادیده و باهوش تفاوت وانس را با آرتوش کاملاً دریافته است.در میان کارگران آنها زنی به نام نونوفر توجه بابا مارتین را جلب می کند و چندی بعد بابا مارتین برای انجام کارهای خانه از او کمک می گیرد. هنگامی که دو خواهر لباسهای مادرشان را تن نونوفر می بینند از پدرشان می خواهند...
«استپان بقایی آراکلیان» متخلص به «استپان زوریان» داستان‌نویس بزرگ ارمنی سوم سپتامبر سال ۱۸۸۹ در شهر قره‌ کلیسا ـ‌گیروواکان امروزی ـ به دنیا آمد. سال ۱۹۰۶ به تفلیس مهاجرت کرد و به قلم‌زنی در نشریه‌های ارمنی زبان این شهر پرداخت. نخستین داستان کوتاه او در سال ۱۹۰۹ به چاپ رسید و بطور جدی وارد دنیای ادبیات شد. سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۰ به ارمنستان بازگشت و فعالیت‌های گسترده اجتماعی ـ ادبی‌اش را شروع کرد.
استپان زوریان، سال‌های زیادی رئیس انجمن نویسندگان ارمنستان و سردبیر نشریه‌های گوناگون ادبی ـ علمی بود و انستیتوهای فرهنگی بسیاری را اداره کرد. آثار استپان زوریان به زبان‌های بسیاری از ملل جهان ترجمه شده و خود او نیز بسیاری از آثار نویسندگان بزرگ جهان را از زبان روسی به زبان ارمنی برگردانده است. استپان زوریان که از پرکارترین نویسندگان معاصر ارمنستان به شمار می‌رود، ۱۴ اکتبر سال ۱۹۶۷ بدرود حیات گفت. مجموعه داستان‌های کوتاه و داستان‌های بلند و رمان‌های این نویسنده نامدار ارمنی در سال ۱۹۶۰ میلادی در ۱۰ جلد انتشار یافته است. کتاب «باغ سیب، باران و چند داستان دیگر» را« احمد نوری زاده» به فارسی برگردانده که چندی پیش(۱۳۷۸) از سوی نشر چشمه چاپ مجدد شد.
Auhtor: Stefan Zoryan
راوی: بهروز رضوی
#کتاب_گویا_صوتی
#استپان_زوریان
#بهروز_رضوی
00:00:00 فصل اول
00:13:47 فصل دوم
00:26:59 فصل سوم
00:39:24 فصل چهارم
00:51:41 فصل پنجم
01:03:26 فصل ششم

Пікірлер: 15

  • @hoorik2332
    @hoorik2332Ай бұрын

    بسیار عالی و سپاسگزار 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏☘️☘️☘️☘️☘️

  • @pooranmoosavi2853
    @pooranmoosavi2853 Жыл бұрын

    آقای رضوی گرامی فثط،صدای شما عالی و گرم است هر کتابی که شما می خوانید فقط،گوش می دهم.. سبز و سلامت باشید.

  • @hooshanghasanzadeh
    @hooshanghasanzadeh Жыл бұрын

    درود . جناب اقای بهروز خان رضوی ، خیلی کارت درسته . بسیار زیبا و روان اجرا میکنی . مخصوصا وقتی گفتی خاک تو اون سرت ، غربتی بدبخت ،،،، ،،،. در هر صورت واقعا خسته نباشی ،

  • @mahdisqq2020
    @mahdisqq20206 ай бұрын

    آخ ...عجببببب...😮‍💨😮‍💨😮‍💨

  • @Ketabcheh2015
    @Ketabcheh2015 Жыл бұрын

    بسیار عالی👌

  • @parvizhassanimanshadi2396
    @parvizhassanimanshadi2396 Жыл бұрын

    عالی بود

  • @mehraktabibzadeh371
    @mehraktabibzadeh3713 ай бұрын

    Mamnunam ❤

  • @cyrusthegreat524
    @cyrusthegreat524 Жыл бұрын

    ممنون از برنامه خوبتون خسته نباشيد 🙏🙏🙏🙏🙏

  • @forughalipour7089
    @forughalipour7089 Жыл бұрын

    عالی بود.ممنون❤️🌺🙏

  • @zariokhravi1734
    @zariokhravi1734 Жыл бұрын

    بسیار زیبا ولی ناراحت کننده بود😢ممنون از اجرای خوبتون آقای رضوی

  • @nb4736
    @nb4736 Жыл бұрын

    خیلی زیبا

  • @maroisakulyan9984
    @maroisakulyan9984 Жыл бұрын

    sepasgozaram as shoma man in ketab ra dar senin kudakiyam khandam va hamchenin filmash ra didam va hala ke ba zabane farsi shenidam kheyli asar gozar bud ba del o jun az shoma motshakeram payande bad zabane farsi kheyli mamnun!

  • @KetabKhanCH

    @KetabKhanCH

    Жыл бұрын

    سپاس از توجه شما

  • @baherehgaffari9523
    @baherehgaffari9523 Жыл бұрын

    عجیب است، قسمت اول داستان دقیقا سرگذشت پدربزرگ من است در جنگ جهانی اول، ولی آخرش به خوشبختی رسیده بودند با یک دوجین بچه.

Келесі