غریبه های آشنا
Музыка
عزیز جان سلام!
از حال و احوالت برایم بگو. بهم بگو که بهتری. بگو خوبی و سر حال و برقرار.
قشنگ جانِ من!
این چند روزه که از پیش شما برگشتم، عجیب دلم برای شما تنگ می شود. دائما دلتنگ همان چند روز خوب و خوش و کوتاهمان می شوم.
ای سرا پا همه خوبی!
اگر تا این لحظه به این جمله شک داشتم، با این حجم از دلتنگی که در سینه ام برای شما حسمی کنم، از امروز دیگر ندارم.
اینکه “خانواده همیشه کسانی نیستند که تنها از خونِ تو باشند. بلکه خانواده به آن گروه از انسان هایی می گویند که به همان اندازه که از بودنِ با تو خوشحال اند، از اینکه تو را هم در زندگی خود دارند، به خود می بالند. کسانی که به هر کاری دست می زنند تا لبخندی را روی لبان تو برای ثانیه ای مهمان کنند.”
رفیقِ جانِ من!
پدر و مادر و خواهر و برادرمان را ما خودمان انتخاب نمی کنیم. تقدیر ما هستند و ما هیچ نقشی در آن نداریم و به خاطر مسائل ژنتیکی و بیولوژیک و عشق و محبتی که از آن ها میبینیم، عمیقا دوستشان داریم.
دوستِ عزیز تر از جانِ من!
در این میان اما، کسانی پا به زندگی تو می گذارند که خودت اجازه ی آمدنشان را می دهی. کسانی که تو را به حریم امنشان راه می دهند. کسانی که تو را خانواده میدانند. حرف می زنید، حرف می زنید و حرف می زنید... هر چه بیشتر حرف میزنید باز می بینید که هنوز چقدر حرف برای زدن دارید. انگاری که سالیان سال است که در زندگی ات بودهاند و تو هرگز از آن ها خبر نداشتی.
عزیزِ مهربان!
ببخشید اگر زیاد نوشتم، اگر در یک لوپ افتادم و خودم را تکرار و تکرار کردم... من به جز همین واژه ها چیزی ندارم. جز بازیِ با همین واژه ها چیز دیگری نمی دانم... «حرف هایی که من نمیزنم... که می آیند و من را می زنند.»
ای عزیزِ دورم!
دوستتان دارم...
همین.
#غریبه_های_آشنا
متن: #امیرنظام_صمدآبادی
Пікірлер: 13
Super Arbeit Herzlichen Dank Bruder
خانواده همیشه اون کسا نیستند که تنها خونه ات باشند 🧡
شما بی نظیری 🌺
بسیار عالی امیر جون 👌👌👂
❤❤
❤
✨💖✨
هرگز قلبت رو به کسی نده در آخر قلبت رو میشکنه اما خیلی دیر میفهمی و او رفته ❤
عَزیز جان، قَشنگ جان من، رِفیقِ جانِ مَن، دوستِ عَزیز تَر اَز جانِ مَن، عَزیزِ مِهرَبون، اِی عَزیز دورَم مَن به جز هَمین واژه ها چیزی نَدارم ((دوستَت دارم.))❤🌹😘🤝
سلام بهتر نیست خودم هم نمیدونم چرا حس ارامش از دست دادم😪 دستت درد نکنە داداش گلم
عزیزم نفسم قلبم دوستم دوستت دارم 🌱🌱🌱🌱
عزیزم،دوستم دلتنگ حرفهایی هستم که زیر بارون با هم میزدیم و میخندیدیم.
این غریبه های آشنا ، منو یاد قصه ی مادربزرگ و مهمانهای ناخوانده می اندازه، مهمانهایی که خارج از انتظار میان و با شیرین زبونیشون، با محبتشون، با صفا و صداقتشون پاگیر میشن، زمین گیرت می کنن و تا بیای بفهمی، یه تکه از قلبت رو به نام خودشون سند میزنن. بعضی ها جای بیشتری میگیرن، بعضی ها کمتر، .....امان از دست قصه ها...امان از دست مهمانها...زندگی با این قصه هاست که شیرین میشه. باهمین مهمانهای ناخوانده، با همین غریبه های آشنا.❤