داستان کامل تلخون اثر صمد بهرنگی

حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
/ deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
:music by
@incompetech_kmac Kevin MacLeod
@ScottBuckley
under Creative Commons Attribution: creativecommons.org/licenses/...
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرح‌های استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
deep.podcast.ir@gmail.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تلخون
صمد بهرنگی
روزی روزگاری تاجری بود که هفت دختر داشت به نام¬های: ماه فرنگ، ماه سلطان، ماه خورشید، ماه ببگم، ماه ملوک و ماه لقا. دختر هفتم تلخون نام داشت که شباهتی به هیچ کدم از آن شش دختر نداشت. آن¬ها با بدن¬های گوشتالوشان آب در دهان جوانان محل می¬انداختند. مرد تاجر برای هر کدام از دخترانشان یک شوهر دست و پا کرده بود. شوهران در خانه¬¬ا-ی زندگی می¬کردند که تاجر برای دخترانش خریده بود. شوهرانشان هم اهل کار نبودند فقط در خانه لش می¬کردند و روزی دو ساعت سر کار می¬رفتند. کار خاصی هم نمی¬کردند. به حجره¬ی مرد تاجر سر می¬زدنند و به دفتر حساب و کتاب¬هاب او رسیدگی می¬کردند. بقیه¬ی روز با زنانشان در خانه لش می¬کردند و مشغول خوشگذرانی بودند.
تلخون اما با بقیه فرق داشت. انگار کسی را نمی¬دید یا اگر می¬دید اعتنایی نداشت. لباس¬های معمولی می¬پوشید. اهل ادا و اطوار نبود. پدرش هنوز نتوانسته بود او را شوهر دهد. هیچ وقت هم چیزی از پدرش نمی¬خواست. هرچه پدرش می¬خرید قبول داشت و مخالفتی نمی¬کرد. اگر از او چیزی می¬پرسیدند جواب¬های کوتاه می¬داد. خرمن موهایش را روی کمر می-انداخت و انگار خود را از سرزمینی دیگر می¬دانست یا منتظر کسی یا چیزی بالاتر از چند و چون¬های زندگی سطحی بود.
زندگی بر همین منوال بود تا اینکه یک روز جشن بزرگی پیش آمد. یک روز مانده به جشن، مرد دخترانش را جمع کرد و گفت هر چه می¬خواهید بگویید تا برایتان از شهر بخرم. هر یک از دختران به شکلی که بلد بودند ادا درآوردند و خودشان را برای پدر لوس کردند و چیزی گران قیمت خواستند. تا نوبت به تلخون رسید. تاجر به تلخون گفت تو چه می¬خواهی؟ برقی بی¬سابقه در چشمان تلخون پیدا شد. او گفت هر چه بگویم می¬خری؟ تاجر گفت: بله. هر چه می¬خواهی بگو. تلخون گفت: یک دل و جگر. این را گفت و آرام از جایش بند شد و رفت. تاجر و دخترانش از این خواسته¬ی تلخون حیران مانده بودند.
مرد تاجر به شهر رفت. به بازار رفت و تمام کادوهایی که ببرای دخترانش می¬خواست سفارش داد یا تهیه کرد. دست آخر گفت حالا برم دل و جگر بخرم. رفت به بازاری که می¬دانست آنجا پر از مغازه¬های دل و جگر فروشی¬ست. اما در کمال ناباوری هیچ اثری از دل و جگر فروشی نبود. همه¬ی مغازه¬ها تبدیل به آینه فروشی شده بودند. آینه¬هایی می¬فروختند که یکی را هزار، کوچک را بزرگ، زشت را زیبا و دروغ را راست نشان می¬دادند. با خودش فکر کرد ای کاش تلخون یکی از این آینه¬ها خواسته بود و می¬توانستم راحت برایش بخرم و ببرم.
از هر مغازه¬ای که می¬پرسید چرا این دل و جگر فروشی¬ها بسته¬اند؟ جواب سر بالا می¬شنید. خلاصه اینکه تمام بازار را گشت اما اثری از دل و جگرفروشی پیدا نکرد. مرد تاجر پس از جستجوهای فراوان خسته و نالان کنار یک باغ به دیوار تکیه داد و نشست. ناگهان از داخل باغ صدایی شنید:
-پس همه چیز رو به راه شد و دلی نمونده. نه میشه خریدی نه فروخت.
-نه دخترم. اینجورا هم نیست. اگه بگردی پیدا می¬کنی.
تاجر تا این را شنید از بالای دیوار باغ سرکی کشید. اما دید فقط خرگوش سفیدی در باغ هست که دارد به بچه¬هایش شیر می¬دهد. مرد تاجر که هیچ وقت اینطور عاجز و درمانده نشده بود، راهش را کشید و رفت و رفت. رسید به سر کوچه¬شان اما پیش خودش گفت حالا چه جوابی به دخترم بدهم. آهی پر سوز از ته دل کشید. ناگهان چیزی مرکب از سوز و آتش و دود جلویش ایجاد شد و مرد جوانی روبرویش ظاهر شد. تاجر گفت: تو کی هستی؟
مرد گفت: من آه هستم. چه می¬خواهی؟
تاجر گفت: دل و جگر.
اه گفت. دارم، اما به یک شرط می¬دهم.
تاجر گفت: چه شرطی؟
آه گفت: این که تلخون را به من بدهی.
مرد تاجر گفت: قبول. همین حالا؟
آه گفت: نه! هر وقت خواستم خودم می¬آیم او را می¬برم.
مرد تاجر که فکر نکرد موافقتش با شرط آه چه آخر و عاقبتی خواهد داشت، شرط را پذیرفت و دل و جگر را گرفت و به خانه برد.
مرد تاجر وارد خانه شد. دختران منتظر او بودند. پدر که آمد همه دور سفره نشستند و ناهاری خوردند و پدر هم هدایا را بین آن¬ها تقسیم کرد. تلخون هنوز از پدر نپرسیده بود که آیا دل و جگر گیر آوردی یا نه؟ اما پدر او را صدا زد و دل و جگر را به او داد. تلخون هم دل و جگر را گرفت و از اتاق بیرون رفت. پدر برای دخترانش تعریف کرد که در بازار چه دیده است. او از بازار آینه¬ها فروش¬ها برایشان گفت. در همین حین در خانه را زدند. تلخون با شادابی و چابکی از پنجره بیرون پرید و به سمت در رفت. پدر که حدس می¬زد چه کسی پشت در باشد خودش را به در کوچه رساند. دید که دخترش با جوان بلند بالایی مشغول صحبت کردن است.
جوان گفت: مرا آه فرستاده است که تلخون را ببرم. تلخون انگار این مسئله را از قبل می¬دانست، زیرا وقتی این حرف را شنید حالش تغییری نکرد. پدرش گفت: «من نمی¬توانم این کار را بکنم، من دخترم را نمی¬دهم» جوان با خونسردی گفت: اختیار از دست تو خارج شده است. این کار باید بشود و شرطش با آه را به یاد او آورد. مرد تاجر کمی نرم شد و بهانه¬جویانه گفت: به نظر تو این مسخره نیست که آدم دخترش را دست آدمی بدهد که نه می‌شناسدش نه او را جائی دیده است؟

Пікірлер: 133

  • @faridmostafazadeh.
    @faridmostafazadeh.5 ай бұрын

    مثل همیشه دلنشین و عالی و آرامش بخش .. روح‌ بزرگوار استاد صمد بهرنگی شاد یادشان جاودان✨️♾️🙏🏻🙏🏻👍🏼👍🏼👍🏼👍🏼💐💐💐

  • @hoseinzamanian8922
    @hoseinzamanian89225 ай бұрын

    سلام جناب استاد. ممنون بمدت ده روز از قسمت اول تا اینجا تماشا کردم و واقعا خیلی چیزا یاد گرفتم و برای دوستانم تعریف کردم. خواستم ازتون تشکر کنم بپاس خدمت به فرهنگ ایرانی و بهترینا رو واستون آرزو کنم❤

  • @seyedmasoudvahedi8323
    @seyedmasoudvahedi83235 ай бұрын

    چقققدر زیبا بود

  • @shivaomrani
    @shivaomrani5 ай бұрын

    من عاشق داستانهای صمد بهرنگی هستم و یاد و خاطرش تا ابد گرامی باد.

  • @soheyla7299
    @soheyla7299Ай бұрын

    نوجوانی ام با داستانهای صمد بهرنگی رنگ و رویی داشت سپاس آرمان جان ❤❤❤❤❤

  • @saraj1087
    @saraj10875 ай бұрын

    سپاس ، خیلی بچه بودم خوانده بودمش و یادآوریش توسط شما دلنشین بود ❤❤

  • @saeedalipour1584
    @saeedalipour15845 ай бұрын

    Hello Arman. Thank you for your good channel and congratulations to the wonderful Deep Podcast team

  • @ras.raso42
    @ras.raso425 ай бұрын

    بی‌نهایت جذاب بود که نمیشود بیان کردهرچندمه داستان ولی در عمق کلمات عرفان ومعنوی زیادی داشت ،، درود برشما 🌺🌹🌺

  • @elizabihi4750
    @elizabihi47505 ай бұрын

    merci Arman, It was fabulous 👌 🎉

  • @ericjahangirzadeh3871
    @ericjahangirzadeh38715 ай бұрын

    بسیار عالی و دلنشین . دستتون طلا

  • @masouddodangeh
    @masouddodangeh5 ай бұрын

    درود بر شما بسیار غالی و پر معنی بود و از شما و گروه تان سپاسگزارم.

  • @aminman9436
    @aminman94362 ай бұрын

    مرسی

  • @omidomid3357
    @omidomid33575 ай бұрын

    فوق العاده بود مثل همیشه 🙏🙏🙏

  • @RoyaAlipour-hm1he
    @RoyaAlipour-hm1he5 ай бұрын

    تلخون..آه..دل،اشک،یک قطره خون...داستانش غم دلنشینی بود، خیلی متشکر

  • @MehdiiYadegarii
    @MehdiiYadegarii5 ай бұрын

    بسیار عالی. خسته نباشید

  • @shabnam30
    @shabnam305 ай бұрын

    چقدر زیبا بیان کردید سپاس 🤍💚🩵

  • @shivaomrani
    @shivaomrani5 ай бұрын

    یکی از داستانهای معروف و شیرین صمد بهرنگی ،کوراوغلو هست که بسیار جالب و خواندنی هست.

  • @sepehrsaid3749
    @sepehrsaid37495 ай бұрын

    صمد بهرنگی آموزگاری غیر مسئول که از قصه های کودکانه برای تبلیغ جنگ مسلحانه استفاده کرد. صمد بهرنگی متعلق به دوره تاریکی فکری ایران است و مارکسیسم روسی یکی از پیامدهای شوم آن دوره برای ایران بود.

  • @mehrawnofficial6796
    @mehrawnofficial67965 ай бұрын

    هنوز ویدئو رو کامل ندیدم اومدم تا یادم نرفته کامنت بزارم اونجایی که گفتی لش میکردن چقد خندیدمممم😂😂😂😂😂 وااااااااااای عاشقتم مررد😂😂😂😂😂

  • @saeedvd4328
    @saeedvd43285 ай бұрын

    چه داستان جالبی بود.دمتون گرم

  • @hamid2503
    @hamid25035 ай бұрын

    ممنون بازهم عالی👍

  • @user-uu7yy8ql2z
    @user-uu7yy8ql2z5 ай бұрын

    خيلي زيبا بود ممنون از شما

  • @mohammadghavabesh4726
    @mohammadghavabesh47265 ай бұрын

    تشکر فراوان ❤️

  • @-Mohammad.chegini
    @-Mohammad.chegini5 ай бұрын

    بسیار خوب دلنشین❤

  • @ariyadiba-ek6sj
    @ariyadiba-ek6sj5 ай бұрын

    بی نظیر شما معلمی بی نهایت بزرگواری

  • @user-ry8ro3wo8m
    @user-ry8ro3wo8m5 ай бұрын

    عجب یادش بخیر یاد قدیما افتادم ممنون از شما

  • @farzanekani1162
    @farzanekani1162Ай бұрын

    Tnx

  • @sinapa3200
    @sinapa32005 ай бұрын

    That was a fantastic story.🥰

  • @danibel123
    @danibel1235 ай бұрын

    به خورده داستان پيچيده بود لطفا تفسيرش رو هم بذاريد

  • @rramyar5558
    @rramyar55585 ай бұрын

    سپاس!

  • @puyanh4456
    @puyanh44565 ай бұрын

    عالی بود❤❤❤

  • @Kaveh2151
    @Kaveh21515 ай бұрын

    Thanks ❤

  • @rezamaheri9868
    @rezamaheri98685 ай бұрын

    Merci

  • @zaripourgazdani9848
    @zaripourgazdani98485 ай бұрын

    Thanks

  • @S0r0ush
    @S0r0ush5 ай бұрын

    Great

  • @MehrnoshFarhadi-tl6gl
    @MehrnoshFarhadi-tl6gl5 ай бұрын

    ممنونم❤❤❤❤❤❤

  • @user-cs9fd5fk8s
    @user-cs9fd5fk8s5 ай бұрын

    بسیار عالی

  • @mojganhosseini6633
    @mojganhosseini66335 ай бұрын

    مرسی خیلی عالی بود

  • @ghazalazad6678
    @ghazalazad66785 ай бұрын

    بسیار زیبا و دلنشین بود.🌺🌺🌺 به یکی از دوستان که کامنتی نه چندان دوستانه اما با هدف به اندیشی گذاشته بود نوشتم برای شما خوبان هم می نویسم تا همه با هم بدونیم. بله گرایشات کمونیستی داشته اما این داستان جادویی زیبای شاه و پریان برگرفته از داستان‌های فولکور مردمیه و زیادی هنر اندیشه و دستان صمد بهرنگی نقش آفرینی کرده و استاد داستانی به زیبایی و ظرافت مینیاتور آفریده. به جای زهی و خوشا چشم تنگ می کنید.چه کسی گفت داستان تنها برای کودکان است و یا نوجونها اونهم نوجوان‌های امروزی که تو دنیای نت بدترینها رو می بینند و می آموزند نباید بشنوند باید بشنوند و از خطرات آدمهای سمی در قالب دوست و همسر و همسایه و یا حتی خونواده آگاه بشوند و از منظور داستان پندها اندوخته کنند.

  • @hosmmean8807
    @hosmmean88075 ай бұрын

    درود بر شما خسته نباشید ❤🌷🙏❤

  • @mohammadghavabesh4726
    @mohammadghavabesh47265 ай бұрын

    انشاالله همینجور پیش بریت

  • @miraschel2496
    @miraschel24963 ай бұрын

    ❤❤❤❤❤❤❤ thanks

  • @goodaliran7255
    @goodaliran72555 ай бұрын

    دمت گرم عجب داستانی بود👌

  • @rezadavoudi6461
    @rezadavoudi64615 ай бұрын

    Thank you very much 💚🤍❤️

  • @ashrafhamzeharaghi4165
    @ashrafhamzeharaghi41655 ай бұрын

    Very good

  • @admintadbir1578
    @admintadbir15785 ай бұрын

    عالی بود لطفا بیشتر از داستان های آذربایجانی بزار

  • @hosienrahbari990
    @hosienrahbari9905 ай бұрын

    مرسی از آقای حافظی عزیز ، میشه لطفاً از داستان های آقای تالکین هم در کانال ، ویدیو بسازید

  • @MatinTaghvaei
    @MatinTaghvaei5 ай бұрын

    عالی

  • @afg.swe.a.m4723
    @afg.swe.a.m47235 ай бұрын

    من کتابهای گوناگونی میخوانم . و امشب این کتاب مرا به دوران کودکی ام برد . و کاملا خاطرات کودکی ام تازه شده و حس عجیب و خوش‌آیندی دارم . ده سال میشود از مادرم دورم و از این دست قصه ها(افسانه ) برایم میگفت مادر مهربانم .❤❤❤ واقعا لذت بردم محترم ❤❤❤❤

  • @yassi93
    @yassi935 ай бұрын

    این داستان رو البته با یک ورژن متفاوت مادربزرگ خدا بیامرزم شبا برام تعریف کرد.یاد روزهای خوبی افتادم.ممنون

  • @faridmostafazadeh.
    @faridmostafazadeh.5 ай бұрын

    Best of the Best ✨️♾️

  • @mina1990b
    @mina1990b5 ай бұрын

    چه جالب من دیشب این داستانو خوندم😊

  • @Malibu-ku2to
    @Malibu-ku2to5 ай бұрын

    I wish you had your personal analysis at the end!! 🙏🏻

  • @sepsar2217
    @sepsar22175 ай бұрын

    دن کیشوت هم تعریف کنید

  • @Alireza-de4nb

    @Alireza-de4nb

    5 ай бұрын

    قبلاً گفتن هست توی کانال

  • @majid6055

    @majid6055

    5 ай бұрын

    قبلا گفته شده

  • @rezansalehi4694
    @rezansalehi46945 ай бұрын

    چه داستان عجیب و جالبی ❤

  • @SoroushNash99-fc5vr
    @SoroushNash99-fc5vr5 ай бұрын

    درود سمد بهرنگی عالیه و درود برای این ویدیو❤❤

  • @HamidSorsori
    @HamidSorsori5 ай бұрын

    درود برشما❤❤

  • @hoomanakhtari3466
    @hoomanakhtari3466Ай бұрын

    👌👌👌

  • @pejhmanmottaghi4588
    @pejhmanmottaghi45885 ай бұрын

    کاش منم یه تلخون داشتم

  • @saharamorgana
    @saharamorgana5 ай бұрын

    چقدر عالی قشنگ میشه ازش یک فیلم زیبا درست کرد❤ افسوس و صد افسوس که این حکومت به آثار فاخر دست رد میزند و نابود میکند...برای مثال بجای رستم و سهراب فیلم های آت و آشغالی مثل مختار میسازه و جومونگ پخش میکنه و در سینمای ایران هم بیشتر ابتذال و نابودی میبینیم ..نمیدونم چی بگم واقعا کاش به آثار نویسندگان و هنرمندان خودمون اهمیت بدیم و در ابعاد بالا تر تبدیل به فیلم و سریال کنیم... به امید آزادی و پیشرفت❤

  • @mg-rz9us
    @mg-rz9us5 ай бұрын

  • @user-ov1wp7nk3g
    @user-ov1wp7nk3g3 ай бұрын

    ❤❤❤

  • @MohammadrezaMehrani4895-st5oe
    @MohammadrezaMehrani4895-st5oe5 ай бұрын

    عمو آرمان ممنون بابت زحمتی که میکشید بروبچ گروه🙏🙏شاهنامه رو هم دریاب ممنون❤🎉❤

  • @maryammana2618
    @maryammana261810 күн бұрын

    🙏❤️

  • @Aeen_afk
    @Aeen_afk2 ай бұрын

    👌👌👌👌

  • @user-lx1pn8ie5j
    @user-lx1pn8ie5j5 ай бұрын

    درودبرشماویادصمدبهرنگی جاودانه باو

  • @nasimrazzaghi7639
    @nasimrazzaghi76395 ай бұрын

    تلخون از داستانهای فولکلور آذربایجان هست که از مادربزرگهامون شنیدیم و مثل کتاب افسانه های آذربایجان صمد بهرنگی بازگویی شده ربطی به اعتقادات کمونیستیش نداره .آرمان عزیز ممنون از زحمات شما

  • @rezadavoudi6461
    @rezadavoudi64615 ай бұрын

    ❤❤❤❤❤❤❤

  • @maryamghafoorian9597
    @maryamghafoorian95975 ай бұрын

    ممنون آرمان عزیز 🌹 آه ؛ ایرانم ۴۰ و اندی سال است که مرده ما تمام مدت غمش را در سینه نگه داشتیم ب امید پر آزادی و تولدی دوباره 🌹

  • @lantern1358
    @lantern13585 ай бұрын

    فکر کنم اسم این داستان افسانه آه بود

  • @irajmorady444
    @irajmorady4445 ай бұрын

    سالها قبل یه فیلم سینمایی ایرانی از تلویزیون پخش شد که اسمش افسانه آه بود و تقریباً همینطور بود.

  • @sasankarimi2607
    @sasankarimi26075 ай бұрын

    واقعا زیبا. گویندگی عالی ویدیو عالی. خیلی ها تو این سبک فعالیت میکنن اما دو نکته مهم رو رعایت نمیکنند.یکی گویندگی که باید خوش صدا و سینوسی باشه و شبیه لالایی نباشه که بخوابی.دوم زمان هست.اگر طولانی باشد خسته کننده میشود و احتمالا در میانه‌ی راه بیخیال بشی و کلا ببندی و خاموش کنی. اما تیم قدرتمند دیپپادکست این دو اصل را رعایت میکنند برا همینه بیننده‌ی زیادی دارند

  • @hermesarm2721
    @hermesarm27215 ай бұрын

    درود بر شما آرمان ارجمند . صمد، نویسنده ای چیره و توانا بود . او در هنگام پیشرفت ایران البته با صدها توطئه درون و بیرونی، نق و غرو لند می کرد و خلاصه خواستار بابا استالین بود. من او را آدم مشنگ و ره گم کرده ای می دانم. حیف از این ایران با اینهمه ویرانکار و میهن ستیز. سپاس از شما

  • @mohsenrajabi3861
    @mohsenrajabi38615 ай бұрын

    درود بر دیپ استوریز ودیپ پادکست❤👍

  • @zm7096
    @zm70965 ай бұрын

    Cheerup ❤

  • @hoomanakhtari3466
    @hoomanakhtari3466Ай бұрын

    🙏😂👌

  • @sabablueiy8594
    @sabablueiy85944 ай бұрын

    تموم شد؟؟ چرا ادامه نداشت😿

  • @delmyayang3973
    @delmyayang39735 ай бұрын

    چرا من هیچ چیزی از این داستان نفهمیدم 😅؟ چرا هر بار دوست داشت به عنوان برده فروخته بشه ؟

  • @ramin7663
    @ramin76635 ай бұрын

    برو بریم

  • @PiMad
    @PiMad5 ай бұрын

    کجایی شام بیا شام بیا

  • @behzadparsa
    @behzadparsa5 ай бұрын

    👍💚🤍♥️👍

  • @bahram8402
    @bahram84025 ай бұрын

    آقا يه تغييري كردي!

  • @Calvin1a
    @Calvin1a5 ай бұрын

    یعنی فرهنگ آذربایجان اینطور غنیه؟

  • @alanalians5070
    @alanalians50705 ай бұрын

    چقدر داستان مرخرفی بود ، آرمان جان دمت گرم ، ولی از نویسنده های مغزشل مثل بهرنگی بهتر پیدا نکردی ؟ از داستان مغشوشی که نوشته معلومه که چه ذهن بیماری داشته

  • @matinzarei5708
    @matinzarei57085 ай бұрын

    کاش مفهومشم مگفتین اصلا هیچی دستگیرم نشد

  • @user-ly1po3fn8d

    @user-ly1po3fn8d

    5 ай бұрын

    فک نکنم کلا مفهومی داشته باشه چون گمان کنم داستان کودکه

  • @mohammadmoosavi3625

    @mohammadmoosavi3625

    5 ай бұрын

    ​@@user-ly1po3fn8dبه کدوم کودکی راجع به بک*ن(همون حرومی های قبرستان) های زن یکی دیگه داستان میگن؟

  • @saraskincare
    @saraskincare5 ай бұрын

    آهنگ پایانی نه نظرم مناسب نبود

  • @user-iw2qw1ke9p
    @user-iw2qw1ke9p4 ай бұрын

    اگه بخوای به داستانش داستانی نگاه کنی خوبه ولی اگه بخوای ایدئولوژیک نگاه کنی .واویلا

  • @mr.niceguy8618
    @mr.niceguy86185 ай бұрын

    داستان خوبی بود و از داستان زیباتر کارکتر ھای سکسی و جذاب بود کہ از اون دوتا خانم جواان بہ تصویر کشیدی 😉😉

  • @Raysh4th-pk8ov
    @Raysh4th-pk8ov5 ай бұрын

    چقدر آشفته و غیر واقعی .عمرا بچه ای اینو بفهمه و خوشش بیاد

  • @Hoseinataei
    @Hoseinataei5 ай бұрын

    حکایتهای صمد بهرنگی. صمد گرایشات کمونیستی داشت حیف 🎉🎉🎉

  • @xgvx561
    @xgvx5615 ай бұрын

    لطفاً آثار روسیه بزار

  • @sorooshsoroosh4799
    @sorooshsoroosh47995 ай бұрын

    تنها قسمت این داستان که واقعیت بود و میشه ازش پند گرفت اینه که : از هر پنج زن ، چهارتاشون عامل بدبختی و نیستی اطرافیانشون هستن و یکیشون انسانه واقعیه...و البته انسانی که هیچ مردی نمیتونه مثل اون باشه... امیدوارم اون یکی نصیبشون بشه و اون چهارتا نسلشون منقرض بشه...

  • @aminv5887
    @aminv58875 ай бұрын

    اسم کمونیست ها و چپی ها که میاد کهیر میزنم !

  • @ms_ahmadi1986
    @ms_ahmadi19865 ай бұрын

    من واقعا موندم هدف تیم دیپ پادکست از ساخت این برنامه چی بود،یه کتاب داستان بسیار بسیار ضعیف که نه منطق داشت نه معنی. البته تنها خوبیش این بود که دیگه کلا این کانال رو دنبال نکنم و هیچ برنامه ای دیپ استوری رو نبینم،چون اگه مجدد بعد وقتی که گذاشتم ببینم با یه فاجعه مواجه بودم اون موقع است که باید به شعورم شک کنم که چرا از تجربه اشتباه قبلی درس نگرفتم،چون اشتباه اول میشه تجربه ولی تکرار اشتباه میشه حماقت.

  • @alirezanaeimi5698
    @alirezanaeimi56985 ай бұрын

    Lصمد بهرنگی رو به عنوان داستان نویس کودکان میشناسن با گرایشات کمونیستی . این داستان که مناسب برای کودکان نیست. اندیشه های کمونیستی هم که تاریخ نشون داده چه طبعات وحشت ناکی داره. به نظرم باید به تاریخ و افراد مشهوری که داریم کمی فکر و بازنگری کنیم. گویا در دوران قدیم خیلیاز افراد که شخصیت های خوبی بودن الان جوره دیگه باید دیدشون

  • @minahashemi2353

    @minahashemi2353

    5 ай бұрын

    با نظرتون مخالفم اول که هیچ گرایش و ایدیولوژی در شروع بد نبوده و نیست آن چیزی که اون ایدیولوژی رو بد می‌کنه به نظرم گذر زمان و افتادن دست افراد قدرت طلب هست دوم این که کدام داستان بهرنگی به درد کودکان میخوره؟ من که هیچ کدامشو برای فرزندم نمیخونم

  • @Malibu-ku2to

    @Malibu-ku2to

    5 ай бұрын

    You are right. I remember he was against Farsi as the national language. Iran has been a geo-ethnic country since day one. Farsi language and its literature have a great factor that helped us to bond together. 🙏🏻

  • @ghazalazad6678

    @ghazalazad6678

    5 ай бұрын

    بله گرایشات کمونیستی داشته اما این داستان جادویی زیبای شاه و پریان برگرفته از داستان‌های فولکور مردمیه و زیادی هنر اندیشه و دستان صمد بهرنگی نقش آفرینی کرده و استاد داستانی به زیبایی و ظرافت مینیاتور آفریده. به جای زهی و خوشا چشم تنگ می کنید.چه کسی گفت داستان تنها برای کودکان است و یا نوجونها اونهم نوجوان‌های امروزی که تو دنیای نت بدترینها رو می بینند و می آموزند نباید بشنوند باید بشنوند و از خطرات آدمهای سمی در قالب دوست و همسر و همسایه و یا حتی خونواده آگاه بشوند و از منظور داستان پندها اندوخته کنند.

  • @ALBORS771

    @ALBORS771

    5 ай бұрын

    آقا راست میگه ،چپها خیلی خطرناکند:انداختن بمب اتم،جنگ جهانی اول ودوم،بمب مادرانداختن درافغانستان،تاریخ استعمار،همین آلان کشتن پنج هزارکودک درغزه ،داغون کردن محیط زیست فقط به دلیل سودزیاد نه احتیاج وووو....... جهان احتیاج به یک ساواک شاهنشاهی داره تاباقیمانده چپها روهم😂

  • @amin45769

    @amin45769

    5 ай бұрын

    کاملا درست میگید

  • @scienceart5285
    @scienceart52855 ай бұрын

    آرمان جان ممنون. ولی چیه این آخه!؟ اینهمه نویسنده‌ی بدرد بخور. اگه از ایران هم میخوای داستان بگی، صادق هدایت برات کلی کار خوب آماده داره. مسخ رو که روایت کردی عالی بود. کافکا اینهمه داستان کوتاه خوب داره که هم فلسفیه و هم شاهکار‌. یا سایر نویسنده‌های مشهور جهان. به اونا بپرداز.

  • @delvin519
    @delvin5195 ай бұрын

    داستان خیلی خیلی بیخود و تخمی تخیلی بود ادمو یاد کس شعر خوانی براهنی می اندازد

  • @scienceart5285

    @scienceart5285

    5 ай бұрын

    منم... بابا آدم به عنوان مثال داستانهای کافکا یا داستایوفسکی رو میخونه پشماش میریزه. این چی بود آخه!؟ 😂🤦🏻‍♂️ یه قطره اشک و یه قطره خون. الان بهشون بگی میگن نه تو نمیفهمی و اینا نماده و رمزه داره و سمبولیکه 😂😂

  • @abbasmaleki5913
    @abbasmaleki59135 ай бұрын

    اقا خدایی این داستانای مسخره و چرت و پرت و کودکانه رو چرا کلیپ میکنین اخه؟!اوکی، جزیی از فرهنگه و زمان خودشون شاخ بودن، ولی واقعا الان دیگه خیلی حال بهم زن و مسخره شدن، بخصوص وقتی بصورت اورجینال بیان نمیشن و یا به شعر! مثل شاهنامه ک داستاناش به شعر بی نظیره و شاهکار

  • @silent.963
    @silent.9635 ай бұрын

    با خسته نباشید ، باید بگم خیلی مزخرف بود داستانش.. لطفا وقت ارزشمندتون رو صرف این محتواهای چرت نکنید ، از شما توقع نداریم

  • @6xboss620
    @6xboss6205 ай бұрын

    چرندیات جز نبود😂

Келесі