داستان مکبث : اثر ویلیام شکسپیر
حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
/ deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
:music by
@incompetech_kmac Kevin MacLeod
@ScottBuckley
under Creative Commons Attribution: creativecommons.org/licenses/...
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرحهای استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
deep.podcast.ir@gmail.com
ـــــــــــــــــــ
مکبث در بین نمایشنامه های شکسپیر شهرت فراوانی دارد. از مشهورترین اقتباسهای سینمایی مکبث فیلم سریر خون از آکیرا کوروساوا است. جدیدترین نسخه ی سینمایی مکبث که اقتباسی بسیار وفادارانه بود فیلم تراژدی مکبث اثر جوئل کوئن با بازی دنزل واشنگتن است.
نمایشنامه با حضور کوتاه سه نفر از جادوگران آغاز میشود. این سه جادوگر منتظر مکبث و بانکو هستند. مکبث و بانکو ژنرالهای شجاع پادشاه اسکاتلندند، که به نبرد نیروهای مهاجم ایرلند و نروژ رفته اند و حالا دارن از این نبرد بر میگردن. اسمِ پادشاه اسکاتلند، دانکنه. سربازان پادشاه اسکاتلند، بهش خبر میدهند که ژنرال هایش، یعنی مکبث و بانکو، دو ارتش از نیروهای مهاجم رو شکست داده ند.
مکبث و بانکو در نبرد چنان شجاعتی از خود نشان داده اند که یکی از سربازان به پادشاه اسکاتلند میگه : دشمنان در برابر مکبث و بانکو مثلِ گنجشکی در برابر عقاب و خرگوشی در برابر شیر بودند.
پادشاه از شنیدن این خبرها خوشحال میشه، اون به سپهسالارانش میباله و منتظر رسیدن اونها به کاخه.
اون طرف ماجرا، وقتی مکبث و بانکو از شرِ دشمنا راحت میشن ، در مسیرِ برگشت، با سه جادوگر زشت و ترسناک روبرو میشوند. جادوگران پیشگویی میکنند که مکبث در نهایت پادشاه اسکاتلند خواهد شد. آنها همچنین پیشگویی میکنند که بانکو، سلسله ای از پادشاهان اسکاتلند رو به دنیا خواهد آورد، اگرچه بانکو هرگز خودش پادشاه نخواهد بود. مکبث و بانکو از دیدن این سه جادوگر زشت متعجب شده اند. مکبث میگه:
-تاکنون چنین روزی که این همه بدی و خوبی با هم توآم باشد ندیده ام.
بانکو هم بعد از دیدنِ اونها میگه:
-اینا چه موجوداتی هستند؟ زنده اند؟ آیا شما چیزی هستید که بتوان از شما پرسشی پرسید؟ شما احتمالاً زن هستید ولی با این همه ریشی که دارید گمان نمیکنم زن باشید.
مکبث در ادامه میگوید:
-بگویید ببینم شما کی هستید؟
هر سه جادوگر درود میفرستن. جادوگر اول میگوید:
-درود بر تو ای مکبث، درود بر تو ای امیر گلامیس
جادوگر دوم میگوید:
-درود بر تو ای مکبث، ای امیر کادور (تلفظ اصلی در انگلیسی کُودور هست)
جادوگر سوم نیز میگوید:
-درود بر تو ای مکبث که سرانجام پادشاه خواهی شد.
مکبث با شنیدن این درودها به خودش میلرزد. جادوگران به شکلی غیرمستقیم او را پادشاه آینده ی اسکاتلند خطاب کرده اند. بعد هم جادوگران به بانکو درود میفرستند:
-درود ای کمتر از مکبث و ای بالاتر از او
-ای کسی که آن قدر سعادتمند نیستی ولی سعادتمندتری
-ای کسی که گرچه شاه نیستی اما شاهان از تبار تو خواهند بود.
مکبث که کاملاً گیج و حیران شده ازشون میپرسه این شایعات را از کجا آورده اید؟ چرا ما رو با این عنوانها خطاب میکنید؟
جادوگران در چشم به هم زدنی ناپدید میشوند. مکبث و بانکو که حسابی مات و مبهوت شده ند، فکر میکنند خیالاتی شده اند و در تعجب که چرا جادوگران یه همچین لقبهایی به اونا دادن.
در همین حال بودن که دو نفر از مردان پادشاه دانکن به آنها میرسند، از جانب پادشاه از شون تشکر میکنند و به مکبث میگویند که او واقعاً امیر کادور شده است. (کادور یک روستایی در اسکاتلند بود اما در اصل لقبی بود که به اشراف اسکاتلندی میدادند)
امیر قبلی کادور برای نروژی ها جنگیده بود و به اسکاتلند خیانت کرد. شاه دانکن هم اون را به مرگ محکوم کرد. مکبث احتمال میداد که بقیه ی پیشگویی جادوگران مثلِ پادشاه شدن مکبث شاید بزودی به واقعیت تبدیل بشه. اما اون مطمئن نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد. مردان پادشاه بهش می¬گویند که پادشاه می¬خواهد شخصاً با مکبث ملاقات کند.
مکبث با شاه دانکن دیدار میکند. پادشاه بعد از تبریک گفتن، به مکبث پیشنهاد میده که شام رو در قلعه مکبث بخورن. مکبث با شنیدن این خبر از حضور پادشاه مرخص می¬شود و نامه ای برای همسرش، لیدی مکبث، مینویسد و تمام اتفاقاتی که افتاده را برای او توضیح میدهد.
وقتی که مکبث و پادشاه و یارانش به قصر مکبث می¬رسند، لیدی مکبث، شوهرش را وسوسه میکند و ازش می خواهد که شاه دانکن رو به قتل برساند تا به جای شاه به سلطنت برسد.
اون مکبث را متقاعد میکند که همان شب پادشاه را بکشد. مکبث و لیدی مکبث قصد دارند دو نگهبان اتاق دانکن رو مست کنند، در نوشیدنیهایشان داروی خواب آور بریزند، هنگامی که در خواب هستند لباس¬های آنان را خونین کنند تا بتوانند قتل دانکن را به این نگهبانا نسبت بدن.
وقتی که مراسم شام برگزار میشود و میهمانان میخورند و مینوشند. دانکن به اتاقی در کاخ مکبث میرود تا استراحت کند. هنگامی که شب از نیمه گذشته در حالی که دانکن خواب بود، مکبث با وجود ترسی که داشت دانکن را با چاقو میزند. بعد هم جوری صحنه سازی میکند که انگار دو نگهبان اون را کشته اند.
صبح هنگام مکداف و لناکس، دو نجیب زاده ی اسکاتلندی و از یاران نزدیک پادشاه، به کاخ مکبث می¬رسند. وقتی سراغ پادشاه را از مکبث می¬گیرند، مکبث بهشون می¬گوید که پادشاه هنوز از خواب بیدار نشده است. مکبث آن¬ها را تا اتاق پادشاه راهنمایی می-کند. مکداف وارد اتاق پادشاه می¬شود. وحشت زده بیرون میید
Пікірлер: 71
آرمان عزیززز بهتره بدونی بیش از کافئین به بیان ساده و گرم و قشنگت اعتیاد پیدا کردیم، از بابت محتوای دو کانال هم که چیزی جز شاهکار نباید گفت، حال دل هر سهتون خوب که همیشه عامل حال دل خوب مخاطبایید. 🧿🤍💎🤝🏻
بسیار زیبا ممنون از تمام زحماتتون و وقتی که گذاشتید
از اینکه شاهکارهای ادبی جهان رو که به هر دلیلی فرصت خوندنش رو نداریم در ی پادکست کوتاه برای مخاطبان خودت تعریف میکنی صمیمانه از خودت و تیمت کمال تشکر رو دارم دستمریزاد ❤❤👏👏
چقدر ساده و شیوا توضیح میدین،درود بر شما ❤❤
ممنون از کانال عالیتون . این کانال باعث بیشتر کتابخون شدنم شد . از کتابای صادق هدایت که هم تو کانال هست و هم کتاب هایی مثل بوف کور کا تو کانال نیست تا کافکا و پائلو کوئلیو .. رو باعث شدید دنبال کنم . سپاس از شما . حس میکنم خیلی چیز ها برام واضح تر شده
بهترین چنل تاریخی
سپاس از شما برای بیان این نمایش نامه شنیدنی.🙏🏻🌱
ممنون ازت بابت توضیحات با اشتیاقت
واقعا هزاران بار دمتون گرم❤❤❤
عالی مثل همیشه لطفاً از ریچارد سوم و اتللو هم بزارید ممنون ❤
عالی بود مثل همیشه سال نو مبارک
درود بر شما و ممنون بابت روایت جذاب✨️👌
به به ❤❤❤
Perfect my friend 🎉
مرسی از زحمتتان❤
Great❤
it was perfect💙😘
ممنون ❤❤❤❤❤❤❤
عالی بود. صداتون هم فوق العاده است و هممینطور فن بیانتون.❤
شما خیلی خفنیا❤❤❤
داداشم ارمان جان عزیز فدای صدات سم داداشم ❤❤❤❤❤❤❤❤
مرسی عالی بود
ممنونم❤❤❤
Perfect
Very good ❤
Sehr gut❤
خسته نباشید❤❤❤
Ty 🙏❤️
نمیدونم چرا ولی این داستان شکسپیر رو خیلی دوست دارم ممنونم از شما❤
سلام.لطفا داستان های مثنوی مولوی و عطار رو هم برامون به همین زبان ساده بگید
غالی بود لذت بردم
سلام لطفا کتاب سمک عیار-کتاب تاریخ بیهقی و تاریخ جهان گشای جوینی رو هم همین طور به زبان ساده و روان برامون بگید
Like 👍
☑️📚💛
درودبیکران بر شما آرمان جان و تیم پرتوان دیپ پادکست ❤❤❤❤❤
👍
⚘️⚘️
Ok❤
درود ارمان🎉
❤❤❤❤
بوف کور صادق هدایت رو کار نمیکنی آرمان جان؟
🙏🙏🙏🙏🙏👌👌
لطفا اسکندرنامه روهم به همین زبان ساده و راحت برامون بگید
آرمان جان میشه ازت خواهش کنم داستان بیو ولف رو هم بگی هم کوتاه هم قشنگه
بسیار ممنون. قبل از اینکه اسم فیلم سریر خونین رو ببرید باد اون فیلم افتادم و صحنه ملاقات با جادوگر و جنگل در حرکت برام تداعی شد. فقط در داستان مشخص نشد یا نفهمیدم اون سردار دوم که گفته شد نسل پادشاه از اوست تکلیفش چه شد؟ پسرش فرار کرد اما بعد؟
پس پیشگویی بانکو چیشد؟
متاسفانه آخر ویدیو کلمه faithful رو که معنی دقیق میده رو به اشتباه وفادارانه ترجمه کردین
اینا واقعا داستانن یا بر اساس واقعیت ساخته شده
🙏🩵💙💚❤️✨️
سلام لطفا داستان های هزارویک شب را ادامه دهید
پس پسره که ف رار کرده بود قرار بود نسل پادشاهی بشه چی شد
این داستان چقدر شبیه سریال زخم کاری هست ؟
@Mahdokht27
2 ай бұрын
شاید زخم کاری مثل اینه:)
به امید بازگشت شاهزاده و شاهنشاهی به سرزمین اهورایی و اولین کشوری که این سامانه رو در جهان ، طراحی و انجام داد
@sobhanhoseini428
2 ай бұрын
تو هنو تو فکر سس خرسی هستی ؟؟؟😂😂😂😂
@sajjad-1366
2 ай бұрын
شاهزاده اومده خبر نداری
@pouria13750
2 ай бұрын
جاویدان ایران جاااوید شاه❤
@Fersagooj
2 ай бұрын
میدونی کامنت گذاشتنم آدابی داره و نباید هرچی تو ذهنت بود رو تایپ کنی😐😐😐
@sasansosmar988
2 ай бұрын
@@Fersagooj آدابی که شما گفتید ماله رسانه های خامنه ای هست...شما اینجا چیکار داری؟؟ متاسفم که همچنان نفهمید ه اید، که همه در اظهار نظر آزادند...البته شماهاتوی ۴۴ساله چون فقط قربون صدقه ی خامنه ای و خلافت کثیفش رفتید، باور کردید که بجز مجیز آخوند، نباید گفت... خودسانسور بیچاره
فدای صدای دلنوازت داداشممممم❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤