بریده شدن ریسمان های نقره ای و فرا رسیدن زمان مرگ در انسان

طناب های نقره ای که به عنوان رشته های حیات نیز شناخته می شوند، جنبه های اثیری و محسوسِ ِ موجودات - یا روح ها را - به نقاط مختلف بدن متصل می کنند. عملکرد آنها حول انتقال انرژی، حرکت و سرزندِگی به جسم فیزیکی می چرخد.
این طناب ها از مراحل اولیه رشد جنین - در رَحِمِ ِ مادر ارتباط برقرار می کنند و بخشی از انرژی خود را به جنین تزریق می کنند. همانطور که جنین تا زمان تولد - و بعد از آن تا هفت سالگی رشد می کند، تمام واحدهای معنوی در بدن فیزیکی استحکام می یابد. کودک از این سن به بعد ظرفیت و توانایی یادگیری علوم کلاسیک را در مدارس - و تجربیات زندگی را از محیط و جامعه به دست می آورد.
با رشد و شکوفایی کالبد جسمانی در دوران نوجوانی و بزرگسالی، روح در تمام سلول‌های جسمانی نفوذ می‌کند و نهایت قدرت جسمی و فکری را به انسان می‌دهد. روح علیرغم اینکه عنصری آسمانی و غیر مادی است، همدم این همتای زمینی و جسمانی است که با پوشش اختری یا بدن استعاری - به عنوان واسطه بین روح و بدن - ، زندگی و حیات را تا زمان مرگ ادامه می دهد.
بر اساس آموزه های روحانی، سی طناب نقره ای به نقاط مختلف بدن فیزیکی انسان متصل و لحیم می شود. مهم ترین نقاط شامل - کف پا، زانو، ناحیه تناسلی، استخوان دنبالچه، آرنج، مهره های کمری، ناحیه شبکه خورشیدی، قفسه سینه، چانه، خط رویش مو، است.
بین اَبروها و تاجِ ِ سَر - با تزریق واحدهای انرژی از روح به این نقاط، انرژی در سراسر بدن فیزیکی جریان یافته و توزیع می شود.
طناب های نقره ای خاصیت ارتجاعی فوق العاده ای دارند که از چند سانتی متر تا میلیاردها کیلومتر در هنگام خواب یا لحظات استراحت و مدیتیشن گسترش می یابد. از این طریق روح می تواند به ساحت های الهی و جایگاه واقعی خود سفر کند. جدایی موقت روح از بدن به دلیل کسب انرژی برای روح از منبع الهی در مَلَکوت های بالاتر آسمانی اتفاق می افتد. بنابراین خواب و رؤیا موهبتی است که خداوند برای عروج موقتِ ِ ارواح محصور در بدن مادی مقدر شده است. درست مانند روزهای تعطیلی که در یک دوره معین از سال به زندانیان داده می شود، روح ها نیز برای تجدید قُوا و تجدید انرژی یِ از دست رفته - نیاز به چند ساعت - گردش شبانه در خارج از بدن فیزیکی خود دارند.
اگر فردی برای مدتی از خواب محروم شود، به طور طبیعی روح از بدن او فاصله می گیرد و حالتی شبیه به جنون و بی قراری - در فرد ایجاد می شود. ادامه محرومیت در نهایت منجر به خروج دائمی روح از بدن میزبان می شود که منجر به مرگِ ِ فرد می شود. از آنجایی که روح - دیگر انرژی لازم برای حفظ ارتباط با طناب های نقره ای را ندارد، پس این جدا شدن از بدن - منجر به مرگ می شود.
با این حال، در هنگام مرگ طبیعی، که از پیش تعیین شده و توسط خداوند متعال مقرر شده است، تارهای نقره در نهایت ضعیف و ضعیف-تر می شوند. بیماران و سالمندان نمونه هایی از این ادعا هستند، زیرا بیشتر اندام های آنها به دلیل کاهش واحدهای انرژی متصل از روح به بدن، ناکارآمد می شوند یا در پایین ترین سطح کارایی کار می کنند. در نتیجه - اندام ها به تدریج - یکی پس از دیگری - از کار می افتند و در نهایت با قطع بند ناف، مرگ اجتناب ناپذیر می شود.
روح - از ماه های اولیه بارداری به فرمان خداوند در جنین دَمیده می شود - در هفت سالگی تمام جوهر آن در بدن - مستقر می شود، با رسیدن انسان به میانسالی و شروع زِوال جسمانی، روح نیز به تدریج شروع به فاصله گرفتن می کند. پروسه یِ خروج از بدن تا روزی که اکثریت ذات روح در خارج از کالبد جسمانی قرار گیرد ادامه پیدا می کند - تا اینکه زمان عزیمت و سفرِ ِ مرگ فرا رسد و ارتباطش را برای همیشه با بدن میزبان - قطع شود.
در لحظه مرگِ ِ قریب الوقوع، که فقط خدا می داند که چه زمانی رخ می دهد، ممکن است فردی نشانه هایی از آن را احساس کند، هرچند از اهمیت آنها بی خبر باشد. علائم نزدیک شدن به مرگ شامل بی حالی در عملکردهای بدن در طول فعالیت های روزانه است، جایی که اندام ها دیگر وظایف قبلی خود را انجام نمی دهند و فرد به سمت سکون و بی حرکتی گرایش دارد. این پدیده در افراد مسن بیشتر قابل مشاهده است، اگرچه با علائم تَنبَلی در برخی افراد که ذاتاً بی حال هستند تفاوت دارد. نشانه دیگر گرایش به معراج معنوی است که به صورت توهمات دیداری و شنیداری که توسط بسیاری به هذیان تعبیر می شود، ظاهر می شود. در واقع، افراد در سالهای پایانی زندگی خود، در بستر بیماری، تحت تأثیر پدیده های مشهودِ ِ پیرامون خود - از جمله ارواح و مظاهر قرار می گیرند که برای خویشاوندان خود تعریف می کنند.
و هنگامی که زمان مرگ فرا می رسد، همه اعضای بدن از کار می افتند و چشم ها - گوش ها و حواس - متوقف می شوند. فرشتگان مرگ - دور تخت فردِ ِ در حال مرگ - جمع می شوند و خبر رهایی ابدی از دنیای تاریک مادی و قَفَس بدن فیزیکی را می رسانند. سپس به فرمان حضرتِ ِ حق - به قطع طناب های نقره ای - به ترتیبی که می گویم - اقدام می کنند:
بُریدنِ ِ بند ناف اول - که به کف پا متصل می شود،
این - باعث می شود پاها پس از بُریده شدن طناب - شروع به سرد شدن و یخ زدن کنند.
2. بند ناف متصل به زانو.
3. بند ناف متصل به استخوان دنبالچه و (مهره های کمر).
4. بند ناف متصل به ناحیه تناسلی.
5. بند ناف متصل به آرَنج.
6. طناب شبکه خورشیدی.
7. طناب مهره های گردن.
8. بند ناف ناحیه چشم سوم (بین اَبروها).
9. طناب تاجِ ِ سر.
10. بند ناف خط رویشِ ِ مو.
11. بند نافِ ِ چانه.
به دنبال قطع بند نافِ ِ متصل به چانه، مرگ حتمی رخ می دهد و دیگر بازگشتی برای روح به محدوده بدن فیزیکی نیست. از این لحظه به بعد، بدن شروع به زوال می کند و روح به مَلَکوتِ ِ خود صعود می کند
-----------------رادیو ان ال پی --------------------
جهت دسترسی به برنامه های بیشتر لطفا اپلیکیشن رادیو ان ال پی را دانلود کنید
www.nlpradio.org

Пікірлер: 2

  • @TahaHooseini-nq5me
    @TahaHooseini-nq5me28 күн бұрын

    سلام دکتر من 30 سالم هست برادرم 24سالشه گاهی باهات تند صحبت می‌کنه غد بازی در میاره اَدای قلدوری در میاره چه باید کنم در آن لحظه ؟ وقتی با خوبی و مهربانی نصیحتش میکنم بهش برمیخوره در ضمن وقتی خیلی باهاش با مهربانی حرف بزنی پرو تر میشه و بیشتر قلدوری میکنه من ازش انتظار داشتم که چون برادر بزرگ ترش هستم جلوی من با مادر و پدر بد حرف نزنه

  • @nlp-radio-persian

    @nlp-radio-persian

    28 күн бұрын

    پاسخ از رادیو ان ال پی: احتمالا ریشه در اتفاقات دوران کودکی بین شما دو برادر دارد که در ضمیر ناخودآگاه او باقی مانده و یا حتی ممکن است بدلیل اشتباهات والدین شما بوده که در او احساس حسادت و رقابت را به وجود آورده، در هر صورت راه حل یک نسخه ای وجود ندارد و اگر آمادگی برای مراجعه به مشاور و روانشناس را ندارید بهتر است کاملا بی تفاوت شوید درست مثل اینکه رفتارهای او هیچ اهمیتی برای شما ندارد همینطور تحت هیچ شرایطی انتقاد و نصیحت نکنید چون نه تنها که کمکی نمی کند بلکه او را نسبت به شما حساس تر می کند و ممکن است واکنش نشان دهد، فقط سعی کنید دورادور به او اطمینان دهید که همچنان برادر او هستید و می‌تواند در زمان سختی روی شما حساب کند

Келесі