وریا امیری، احمدرضا یزدی، پرهام خیال، رامتین بیدارس (زرد گویی و زرد اندیشی چیست؟)

وریا امیری، احمدرضا یزدی، پرهام خیال، رامتین بیدارس (زرد گویی و زرد اندیشی چیست؟)

Пікірлер: 11

  • @alireza.iravanchizade
    @alireza.iravanchizade2 ай бұрын

    وریا واقعا خوبه❤

  • @SajjadReyli-qm6td
    @SajjadReyli-qm6td11 ай бұрын

    وریا هرجا باشه کیفیت بحث رو بالا میبره، مرسی از همه

  • @alirabieevaziri
    @alirabieevaziri10 ай бұрын

    Ok

  • @FallahiAli
    @FallahiAli11 ай бұрын

    میتونم ساعت ها به صحبت های این جمع گوش کنم.

  • @mohsenhoseini2929
    @mohsenhoseini292911 ай бұрын

    مثل همیشه مفید و جذاب

  • @Persian771
    @Persian77111 ай бұрын

    کیفیت ویدئو بد بود. پلتفرم یوتیوب بهتر میبود.

  • @serojB
    @serojB11 ай бұрын

    Bravo 👏

  • @2nafaronim
    @2nafaronim11 ай бұрын

    برنامه خوبی بود اما اینستاگرام بدتربن پلتفرمی بود که می شد این برنامه رو توش اجرا کرد

  • @mahshidsaffariha
    @mahshidsaffariha11 ай бұрын

    🎉

  • @davidfilips
    @davidfilips11 ай бұрын

    من فقط یاد این جمله از سریال چرنوبیل میوفتم : To be a scientist is to be naive. We are so focused on our search for truth, we fail to consider how few actually want us to find it.

  • @iraneman1668
    @iraneman166811 ай бұрын

    نمی دونم این کانال رو کی راهسازی و اداره می کنه اما درست گفت اونی که گفت "هر جا وریا وارد شد، جمع خوبان همه جمع اند و محتوی، والا". اما مطلب اولِ وریا در مورد این صاحب و مبتکره روزنامه زرد، آقای رودولف هئرست که اگه به فارسی اسم ایشون رو در گوگل جستجو کنید، پیداش نمی کنید... آدم بسیار جالبی بوده. (این هم انگلیسی اش برا اونایی که طالب جستجواند) William Randolph Hearst بچه خوشبختی بوده که در منزل یه ثروتمند آمریکایی بدنیا اومده یعنی پدرش (جرج) که پولدارهم نبوده، دنبال طلا میگشت تو آمریکای بکر و دست نخورده آنروز اما درسنگ معدنی که بدست آورده بود و از معدن به شهر، متوجه شد که اصلا توش طلا نیست ولی پر نقره و مس و غیره هست و گفت عب نداره، بیگ بنگ برکت! اینا رو پول می کنم!‌ و شد خیلی پولدار و چون فکرش خوب کار میکرد، نرفت تو بازار سهام!!‌ پولها رو داد و بیکران زمین آمریکای جوان رو در غربه غرب وحشی (محلی بین لوس آنجلس و سانفرانسیسکو) خرید. آقای رودلف که بچه بود پدرش رو نمی دید و بجاش چون پولشون از پاروی نقره بالا میرفت، شوهر (جرج) خانم و فرزند رو به سفرهای طولانی و به اروپا فرستاد که مادر هم که معلم بودخودش به کودکش عشق به تاریخ و بنای های بینظیر اروپایی رو آموخت. در بازگشت مادر کنترل پول رو داشت و آقای رودلف با اونکه خیلی کارهای گنده انجام داده بود، هنوز زیر کنترل شدید مادر بود تا بگمان در ۶۰و خورده ای سال که مادر فوت می کنه و دراین مدت ایشون با پولهای انبوهی که علاوتا از بزرگترین روزنامه سراسری وقت آمریکا که به ابتکار خودش بنا شده بوده و بنگاه خبرنگاری آنروز، تصمیم میگیره که در گوشه ای از همون زمین های مفت بدست آورده شده، برا خودش قصری به پا کنه (در میان صحرا و بدور از هر شهری) و در مدت بسیار کوتاهی بهشت روی زمین رو میسازه که امروز از طرف خانواده هئرتس به دولت آمریکا واگذار شده و تبدیل به یه مجموعه موزه زنده که بنام کاخ هئرتس و یا Hearst Castle یاد میشه در دشتها و سلسله کوه های سن سیمی ئن در ایالت کالیفرنیا. و خلاصه "گر بهشت برروی زمین ست، همین ست و همین ست و همین ست..." و در زمان بسیار کوتاهی که از عمر ایشان باقی مونده بوده و در پایان ساخت محل، از محمترین و سرشناس ترین افراد جهان در این محل دور از همه چی افتاده ولی فوق مدرن روز، استقبال و پذیرایی میشده بطورمثال از چالی چاپلین تا به زیباترین بانوان هنرپیشه هالیوده وقت و وزاریی چون وینستون چرچیل و حتی و حتی پادشاهان و ملائکی همچون شاه ایران و فرح پهلوی که همه در این قصر افسانه ای نیمه در مه و نیمه درآفتاب کالیفرنیا زمانی رو به استراحت و سیاحت پرداخته اند........ و آخر خلاصه که بیگ بنگ کنه که یه روزی یه کنفرانسی از وریا و مرسده در این محل بپا بشه و همه خوبانی که سر دولت وریا جان افتخار آشنایی شون رو داشتم در این مکان جمع شوند و چه بحثی ها که نشه... ای بیگ بنگ یعنی میشه؟

Келесі