اتفاقات تلخ روزهای آخر مهاجرت/ بخشیدن لباسهام/ ۱۲۰ میلیون بلیط تهران به ونکوور/ دوباره عروس شدم
دیگه کمکم داریم به روزهای خیلی آخر و سخت نزدیک میشیم.، هنوز هم که بهش فکر میکنم باورم نمیشه چطوری ازشون گذر کردیم. توی این ویدیو از بهترین دیزیای که خوردم حرف میزنم تا بخشیدن و جمع کردن لباسهام با کمک دوستم مریم.همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اون خبر بد رو شنیدیم....
Пікірлер: 31
بعد هم قانون اجرا نشد فقط زودتر شما رفتید و کلی بلیط گرون تر و توی فرودگاه هم با استرس رفتیم ولی خوبه که گذشت و رفتید یه دنیای دیگه ❤ هایلین هم اونجا همش میخنده ❤
با اینکه این ویدیو قدیمیه ولی تپش قلب گرفتم و اشک ریختم .. میگذره این روزا مگه نه ؟
چقدر غمگین شدم از غم شما بابت بردن هایلین. و آه کشیدنتون😔. با شما موافقم حیوون داشتن مثل بچه داشتن ِ. همیشه شاد باشید.
نیکو جان یه نکته دیگه . شما بعداز مهاجرت شروع کردی به ویدئو گذاشتن. یکم ریتم ویدئو گذاشتن و تندتر کن که ویدئوهایی که میذاری از حال و هوای این روزها توی کانادا باشه ممنون
چقدر جات خالیه اما😢
سلام میتونم مارک جارو رباتیکتون بدونم؟
با آگاهی به اینکه این مشکل برای شما برطرف شد و هایلین عزیز به سلامت همراهی تون کرد بازم من جلو اشکام رو نتونستم بگیرم ❤❤
نیکو جانم چقدر با این ویدیو احساسی شدم و اشک ریختم,واقعاً بسته چرا تموم نمیشه❤️😞
چقدر خوشحالم که الان هایلین کنارتونه . با اینکه الان کانادا هستین اما الان که این ویدئو رو دیدم باز استرس گرفتم برای هایلین و شما.
Awww🥲خوش اومدین کانادا😍
سلام نیکو جان
خوشحالم که گذشت و به سلامت با هایلین رفتید❤😊
:hand-pink-waving:
❤❤❤
برای من خداحافظی از لباسهام یکی از قسمتهای سخت مهاجرت بود😔🥺
کاش این همه زحمت میکشی برای درست کردن ویدیو حداقل غُر نزنی و یا لحنِ حرف زدنت انقدر غمگین نباشه کل فیلم فقط غُر زدن بود