قلندر و قلعه (1) زندگی شیخ اشراق سهروردی :از رادیو عرفانی آموزشی قاف کافه
قلندر و قلعه داستانی است که بر اساس واقعیات زندگی شیخ اشراق بنیان گزار مکتب اشراق ، شهاب الدین یحیی سهروردی به رشته تحریر در آمده است . زندگی مظلومانه و عاشقانهء این جوانمرد عالم قلندری که در 38 سالگی حلاج وار سر به چاه قلعه نفسانیات علمای زاهد دنیا پرست سپرد و عروجی عاشقانه را با پایمردی نسبت به اصول توحیدی ایران باستان : فروغ نور ایزدی و خرد جاودانه ، ونیز اندیشه نیک ، گفتار نیک و کردار نیک در تاریخ بشر به انجام رساند .
امیدوارم تا پایان با من باشید تا صدای شیخ شهید را که فریاد امروز ما نیز هست را به گوش جان بشنوید.
Пікірлер: 23
درود خدا و سپاس❤
Thanks
@radioghaf
Ай бұрын
نوش باد🤲🙏💐
درود ممنونم از کتاب بسیار عالی که باصدای قشنگ تون برای ما می خوانید از زحمات تون سپاسگذارم بانوی گرامی❤🥰🌹🌺🙏
@radioghaf
Ай бұрын
سلام خدا برشما گوارای روح پاکتون. باشد که مقبول حضرتش اوفتد 🤲🙏💐
درود و مهر🌿 این کتاب رو خواندم. بصورت رمان گونه هست. بسیار زیبا و دلنشین هست. قربان حضرت شیخ شهاب🔥 🌍
@radioghaf
Ай бұрын
🤲🙏💐
خدا قوت❤
@radioghaf
Ай бұрын
حق یارتان 🙏💐
ای کاش جناب سید یثربی هم داستانی را که ترجمه و تحریر کرده بود ، می خواند صد حیف...
Excellent 🎉🎉🎉🎉🎉
@radioghaf
Ай бұрын
🙏🙏🙏💐
توانتون مستدام باد مهربانو جاااان
@radioghaf
Ай бұрын
عزیز دل خدایید انشالله. 🙏💐
❤❤❤
@radioghaf
Ай бұрын
🙏💐💐
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
@radioghaf
Ай бұрын
🙏💐💐💐
❤❤❤❤❤🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@radioghaf
Ай бұрын
سلام خدا بر شما سپاس که شنونده مائید🙏💐
البته انگار جناب یثربی بعد ها نظرشون نسبت به تصوف و عرفان تغییر پیدا کرد.
@radioghaf
Ай бұрын
🤷🏼♀️🙏💐
ادامه چکامه ی بلند "راز و نیاز" خدای خدایان تویی از بهر آدمیان راهنما تویی راهنمایی بوسیله ی پیامبران است زیرا که شرط خلوص انسان است انسان می میرد ز بهر آن شود تابناک در بارگاه ذره ی بی خاشاک خاشاک اندر وجود تو غم است غم اندر وجود انسان ماتم است ماتم من ز دست گردنکشان است خلوص تو با آن همدم است همدمی من بزم راه من است خدایا خودت بدان که هوای نفس من راهبر است راهبری نفس را ز مولانا آموختم که رحمت تو بر آن تربت پاکش دانم دانم که من حسن حیات ندارم اما افسوس که میخواهم بمانم ماندن من از بهر قضای توست زیرا تو در من نهادی سرشت خوست سرشت را چگویم که ماتم گویم ماتم من درد بیچارگان توست عشق تو مرا خانه خراب کرده است ز بهر صفای تو ماتم زده کرده است عشق تو در خود بینم و در تو دانم دانایی من از نادانی تو دانم نادانی تو دانایی من است وزان چگویم که من همان نادان است