انسان دارای دو بدن، جسم و کالبد است

انسان ها از سه بخش تشکیل شده اند:
1 - بدن فیزیکی 2- بدن اثیری 3 - روح
انسان ها موجودات پیچیده و شامل عناصر مختلفی هستند که به طور پیچیده ای با هم تعامل دارند.
با کاوش در اعماق ترکیب انسان، با این ماهیت سه گانه هستی آنها روبرو می شویم.
هر جزء - نقش مشخصی در شکل دادن به تجربیات و درک ما از واقعیت دارد. تولد یک نوزاد را در نظر بگیرید - نوزاد از طریق بند ناف با پرورش دهنده خود یعنی مادر - متصل است. بلافاصله بعد از تولد نوزاد - این بند ناف - جدا می شود و انسان آزاد می شود
از اینجا به بعد موجود دیگری در ما شروع به شکل گیری می کند به نام کالبد اثیری که کاملا به وسیله خود ما طراحی و ساخته می شَوَد، این کالبد بسته به رفتار و افکار ما شکل میگیرد
اما این کابد اثیری - وظیفه دیگری هم دارد - این کالبد اثیری است که از طریق ریسمان های نقره ای به روح ما در دنیای ماوراء متصل است و بُریده شدن این ریسمان یعنی مرگ قطعی ما
وقتی این ریسمان بُریده شود - کالبد اثیری به سمت روح کشیده می شود و به نوعی تولد دوباره ای اتفاق می افتد، درست مانند بریده شدن بند ناف نوزاد و ورود او به دنیای جدید
جوهر انسان صرفاً محدود به قلمرو فیزیکی نیست، بلکه فراتر از آن گسترش می یابد و انرژی های ظریف و ابعاد معنوی را در بر می گیرد. کاوش در این آرایش پیچیده، پیوند عمیق بدن، ذهن و روح را آشکار می کند. بدن فیزیکی به عنوان کشتی محسوسی عمل می کند که از طریق آن در جهان مادی حرکت می کنیم. با این حال، این تنها یک جنبه از وجود چند وجهی ما است. بدن اثیری، که اغلب نادیده گرفته می شود، اما عمیقاً تأثیرگذار است، شکاف بین قلمرو فیزیکی و معنوی را پر می کند. در همین حال، روح، جوهر اَبَدی درون، از محدوده زمان و مکان فراتر رفته و ما را اَبَدی می کند
از لحظه لقاح، بدن فیزیکی سفر معجزه-آسای شکل گیری خود را در رَحِم آغاز می کند. از طریق فرآیند-های پیچیده - تقسیم و تمایز سلولی، جنین به تدریج به یک ارگانیسم پیچیده تبدیل می شود که منعکس کننده نقشه ژنتیکی - به اِرث رسیده از والدین خود است.
اوج این فرآیندِ ِ رشد - در ابتدای تولد اتفاق می‌افتد، جایی که نوزاد از محدوده یِ رَحِم خارج می‌شود، که نمادِ ِ - گذار از وجود قبل از تولد - به بعد از تولد است. با قطع بند ناف، نوزاد به موجودی مستقل تبدیل می شود و سفری برای رشد و کشف خود را آغاز می کند.
بدن اثیری، که اغلب به عنوان بدن ظریف یا بدن انرژی شناخته می شود، شامل انرژی های حیاتی است که شکل فیزیکی را زنده می کند. به عنوان رابط بین ابعاد جسمانی و معنوی عمل می کند و جریان نیروی حیات را در سراسر ارگانیسم تنظیم می کند. برخلاف بدن فیزیکی که تابع قوانین طبیعت است، بدن اثیری عمیقاً تحت تأثیر آگاهی انسان است. افکار، عواطف و نیات - ساختار ظریف آن را شکل می‌دهند و الگوهایی را به تصویر می‌کشند که در قلمرو فیزیکی به صورت سلامتی یا بیماری ظاهر می‌شوند.
ارتباط بدن اثیری، با روح از طریق تارهای اثیری است که اغلب به صورت استعاری به صورت رشته های نقره ای به تصویر کشیده می شوند. این رشته های درخشان به عنوان مجرای انرژی های معنوی عمل می کنند و فرد را به قلمروهای بالاترِ ِ آگاهی پیوند می دهند. وجود تارهای نقره ای بر وابستگی متقابل جسم - و روح تأکید می کند و بر ماهیت جدایی-ناپذیرِ ِ وجود فیزیکی - و معنوی تأکید می کند.
به طور نمادین، تارهای نقره نشان دهنده پیوند ابدی بین روح فردی و منبع جهانی همه آفرینش است. از نظر عملکردی، تبادل انرژی بین ابعاد فیزیکی و معنوی را تسهیل می کنند و زندگی و آگاهی را حفظ می کنند. یکپارچگی تارهای نقره ای - مستقیماً بر تکامل معنوی افراد - تأثیر می گذارد و عمق ارتباط آنها با قلمروهای بالاترِ ِ آگاهی را تعیین می کند. تقویت این مسیرهای اثیری از طریق اَعمال معنوی، ظرفیت فرد را برای رشد درونی و تحقق خود افزایش می دهد.
تجارب نزدیک به مرگ بینش عمیقی را در مورد ماهیت آگاهی و تداوم وجودِ ِ فراتر از بدن فیزیکی ارائه می دهد. بسیاری از کسانی که دستخوش چنین تجربیاتی شده‌اند، گزارش می‌دهند که یک بند نورانی را مشاهده کرده‌اند که شکل اثیریِ ِ آنها را به بدن فیزیکی‌شان متصل می‌کند، که نشان می‌دهد روح حتی در لحظات جدایی ظاهری به رگ جسمانی خود بسته می‌ماند. پدیده طناب نقره ای اطمینان می دهد که مرگ پایان نیست، بلکه انتقال به حالت دیگری از وجود است. با فراتر رفتن از ترس از مرگ - افراد می توانند زندگی را به طور کامل در آغوش بگیرند و با آرامش به مرگ نزدیک شوند، زیرا می دانند که جوهر آنها فراتر از محدودیت های جهان مادی است.
پس - قطع بند نقره ای اوج سفر زمینی فرد و آغاز چرخه جدیدی از هستی است. این فرآیند که به عنوان تولد دوباره و ورود به جهان دیگر شناخته می شود، شامل انحلال بدن فیزیکی و رها شدن روح به ابعاد بالاترِ ِ واقعیت است. از نظر مِتافیزیکی، گذار از سطح فیزیکی به سطح اتیری نشان دهنده بازگشت به منبع اولیه آگاهی است، جایی که هویت فردی با آگاهی جهانی ادغام می شود. این سفر چرخه‌ای تولد، مرگ و تولد دوباره در تکامل روح و گسترش آگاهی کیهانی نقش اساسی دارد.
مقایسه یِ کودکِ ِ درون - چارچوب مفیدی برای درک تعامل پویا بین ذهن خودآگاه و بدن اثیری فراهم می کند.
مانند کودکی که نیاز به پرورش و راهنمایی دارد، بدن اثیری نیز نیازمند توجه برای تسهیل رشد و تکامل خود است. از نظر روانشناسی، مفهوم کودک درون - اهمیت پرداختن به زخم ها و آسیب های عاطفی یِ حل نشده را که ممکن است مانع رشد معنوی شوند، برجسته می کند.
با نوجهِ ِ بیشتر و تربیتِ ِ کودک درون، افراد می توانند خودآگاهی و هماهنگی درونی بیشتری را پرورش دهند و ادغام بدن را تسهیل کنند.

Пікірлер: 1

  • @mehdi.n_07
    @mehdi.n_07Ай бұрын

    مطالب مهم و سنگین رو همینطور تیتر وار و روزنامه وار خوندین تا تموم بشه!!!! تازه این مدل تن صدا اصلا با این نوع بیان محتوا اصلا همخوانی نداره و گوش ادم اذیت میشه!!!!

Келесі