بخش اول: مفاهيم درآمد متفكران اسلامى براى صحابه صفاتى برشمردهاند كه از آن جمله مىتوان به «عدالت» اشاره كرد. مقصود از «عدالت» ملكۀ نفسانىاى است كه غالبا و نه هميشه، انسان را بر انجام واجبات و ترك محرمات - كه فرمانهاى خداوندند تحريض مىكند. قيد غالبا بدان سبب است كه عدالت با «عصمت» تفاوت دارد؛ «عصمت» سبب مىشود انسان همواره از انجام هرگونه خطا و لغزش در امان بماند؛ ازاينرو، دربارۀ عدالت صحابه سه احتمال بيان كردهاند: الف) همۀ صحابه عادل و پرهيزگارند؛ بنابراين نيازى به تحقيق و بررسى دربارۀ حالات آنان نيست و هرچه دربارۀ آنان نقل مىشود كه با عدالتشان ناسازگار است، يا بايد تأويل شود و يا اعتنايى به آن نكرد؛ ب) برخى صحابه عادل و برخى ديگر فاسقاند، آنان نيز همچون ديگران درجات مختلفى از ايمان و عمل داشتهاند. در ميان صحابه مىتوان به بافضيلتترين و باتقواترين مردان اشاره كرد و از كسانى نام برد كه ايمانى متوسط و حتى ضعيفى داشتهاد و هواى نفس را خداى خود قرار دادهاند و مصداق آيه كريمۀ
@user-nm8wk4ki2h17 күн бұрын
مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ١ قرار گرفتهاند؛ بنابراين بايد آنان نيز جرح و توثيق شوند و همچون ديگران دربارۀ فردفردشان آنان بررسى صورت گيرد؛ ج) همۀ صحابه، به جز شمار اندكى، پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مرتد شدند؛ به بيان ديگر، همۀ صحابه، مگر تعداد اندكى، فاسق و ناعادلاند. نقد و نظر: احتمال اخير باطل است و شايد اصلا طرفدارى در ميان امت اسلامى نداشته باشد؛ تنها اهل جدل و دشمنى، پس از ناتوانى از آوردن دليل، جانب مقابل خود را به اين عقيده متهم مىكنند. بنابراين، بحث اين است كه آيا همۀ صحابه عادلاند و فاسقى در ميانشان وجود ندارد، چنانكه مشهور اهل سنت به آن قائل شدهاند. و يا اينكه برخى عادلاند و برخى ديگر ناعادل كه اين باور شيعۀ امامى است؛ يعنى نزاع دربارۀ عدالت صحابه منحصر در موجبۀ كلّيّه و سالبۀ جزئيّه است؛ در باور اهل سنت همۀ صحابه عادلاند، اما اماميه مىگويد: برخى اصحاب عادل نيستند، ولى كسى كه قائل به سالبۀ كلّيّه (نفى عدالت از تمامى صحابه) باشد، وجود ندارد. گفتنى است شيعيان، صحابه را تكفير نمىكنند؛ ازاينرو، اين شيوۀ برخى علماى اهل سنت كه چون در اثبات عدالت جميع صحابه از قرآن، سنت و عقل درمىمانند به افتراء مىگويند: شيعيان به جز شمارى اندك، بقيۀ صحابه را تكفير مىكنند؛ نادرست است؛ مثلا عضدى مىگويد:٢ اماميه صحابه را تكفير مىكند؛ اسفراينى ادعا مىكند:٣ همۀ فرقههاى شيعه بر تكفير صحابه اتفاق نظر دارند و ادعا مىكنند قرآن تغيير كرده است و صحابه در آن زياده و نقصان وارد ساختهاند. ادعاهايى از اين دست فراوان است. خداوند متعال آنان را به سبب بهتان و كذبشان كيفر دهاد.
@user-nm8wk4ki2h17 күн бұрын
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و إقام الصلاة و ايتاء الزكاة و حجّ البيت و صيام شهر رمضان فهذا الإسلام، ١اسلام همين ظاهر مردم است كه به وحدانيت خدا و رسالت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله گواهى مىدهند و نماز را به پا مىدارند و زكات را مىپردازند و به حج مىروند و روزه رمضان را مىگيرند، اسلام همين است. حمران از امام باقر عليه السّلام در حديثى كه دربارۀ اسلام و ايمان است، روايت مىكند: و الإسلام ما ظهر من قول أو فعل، و هو الذي عليه جماعة الناس من الفرق كلّها و به حقنت الدماء، و عليه جرت المواريث، و جاز النكاح، و اجتمعوا على الصلاة و الزكاة و الصوم و الحجّ، فخرجوا بذلك من الكفر، و أضيفوا إلى الإيمان؛٢ اسلام همان ظاهر قول و فعل همۀ مردم از فرقههى مسلمان است كه به وسيلۀ آن خون آنان محفوظ، احكام ارث بر آنان جارى، نكاح آنان جايز مىشود و بر نماز، زكات، روزه و حج اجتماع مىكنند؛ بدين سبب از كفر خارج و منتسب به ايمان مىشوند. - عن ابى جعفر عليه السّلام: بني الإسلام على خمس: شهادة أن لا إله إلاّ اللّه، و أنّ محمّدا عبده و رسوله، و إقام الصلاة، و إيتاء الزكاة، و حجّ البيت، و صيام شهر رمضان؛٣ اسلام بر پنج اساس استوار شده است: شهادت به وحدانيت خدا و اين كه محمد صلّى اللّه عليه و اله بنده و رسول اوست، اقامۀ نماز، پرداخت زكات، حج بيت اللّه و روزۀ رمضان.
Пікірлер: 8
❤❤❤❤❤
@user-nm8wk4ki2h
17 күн бұрын
❤❤❤❤❤❤❤
بخش اول: مفاهيم درآمد متفكران اسلامى براى صحابه صفاتى برشمردهاند كه از آن جمله مىتوان به «عدالت» اشاره كرد. مقصود از «عدالت» ملكۀ نفسانىاى است كه غالبا و نه هميشه، انسان را بر انجام واجبات و ترك محرمات - كه فرمانهاى خداوندند تحريض مىكند. قيد غالبا بدان سبب است كه عدالت با «عصمت» تفاوت دارد؛ «عصمت» سبب مىشود انسان همواره از انجام هرگونه خطا و لغزش در امان بماند؛ ازاينرو، دربارۀ عدالت صحابه سه احتمال بيان كردهاند: الف) همۀ صحابه عادل و پرهيزگارند؛ بنابراين نيازى به تحقيق و بررسى دربارۀ حالات آنان نيست و هرچه دربارۀ آنان نقل مىشود كه با عدالتشان ناسازگار است، يا بايد تأويل شود و يا اعتنايى به آن نكرد؛ ب) برخى صحابه عادل و برخى ديگر فاسقاند، آنان نيز همچون ديگران درجات مختلفى از ايمان و عمل داشتهاند. در ميان صحابه مىتوان به بافضيلتترين و باتقواترين مردان اشاره كرد و از كسانى نام برد كه ايمانى متوسط و حتى ضعيفى داشتهاد و هواى نفس را خداى خود قرار دادهاند و مصداق آيه كريمۀ
مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ١ قرار گرفتهاند؛ بنابراين بايد آنان نيز جرح و توثيق شوند و همچون ديگران دربارۀ فردفردشان آنان بررسى صورت گيرد؛ ج) همۀ صحابه، به جز شمار اندكى، پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مرتد شدند؛ به بيان ديگر، همۀ صحابه، مگر تعداد اندكى، فاسق و ناعادلاند. نقد و نظر: احتمال اخير باطل است و شايد اصلا طرفدارى در ميان امت اسلامى نداشته باشد؛ تنها اهل جدل و دشمنى، پس از ناتوانى از آوردن دليل، جانب مقابل خود را به اين عقيده متهم مىكنند. بنابراين، بحث اين است كه آيا همۀ صحابه عادلاند و فاسقى در ميانشان وجود ندارد، چنانكه مشهور اهل سنت به آن قائل شدهاند. و يا اينكه برخى عادلاند و برخى ديگر ناعادل كه اين باور شيعۀ امامى است؛ يعنى نزاع دربارۀ عدالت صحابه منحصر در موجبۀ كلّيّه و سالبۀ جزئيّه است؛ در باور اهل سنت همۀ صحابه عادلاند، اما اماميه مىگويد: برخى اصحاب عادل نيستند، ولى كسى كه قائل به سالبۀ كلّيّه (نفى عدالت از تمامى صحابه) باشد، وجود ندارد. گفتنى است شيعيان، صحابه را تكفير نمىكنند؛ ازاينرو، اين شيوۀ برخى علماى اهل سنت كه چون در اثبات عدالت جميع صحابه از قرآن، سنت و عقل درمىمانند به افتراء مىگويند: شيعيان به جز شمارى اندك، بقيۀ صحابه را تكفير مىكنند؛ نادرست است؛ مثلا عضدى مىگويد:٢ اماميه صحابه را تكفير مىكند؛ اسفراينى ادعا مىكند:٣ همۀ فرقههاى شيعه بر تكفير صحابه اتفاق نظر دارند و ادعا مىكنند قرآن تغيير كرده است و صحابه در آن زياده و نقصان وارد ساختهاند. ادعاهايى از اين دست فراوان است. خداوند متعال آنان را به سبب بهتان و كذبشان كيفر دهاد.
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و إقام الصلاة و ايتاء الزكاة و حجّ البيت و صيام شهر رمضان فهذا الإسلام، ١اسلام همين ظاهر مردم است كه به وحدانيت خدا و رسالت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله گواهى مىدهند و نماز را به پا مىدارند و زكات را مىپردازند و به حج مىروند و روزه رمضان را مىگيرند، اسلام همين است. حمران از امام باقر عليه السّلام در حديثى كه دربارۀ اسلام و ايمان است، روايت مىكند: و الإسلام ما ظهر من قول أو فعل، و هو الذي عليه جماعة الناس من الفرق كلّها و به حقنت الدماء، و عليه جرت المواريث، و جاز النكاح، و اجتمعوا على الصلاة و الزكاة و الصوم و الحجّ، فخرجوا بذلك من الكفر، و أضيفوا إلى الإيمان؛٢ اسلام همان ظاهر قول و فعل همۀ مردم از فرقههى مسلمان است كه به وسيلۀ آن خون آنان محفوظ، احكام ارث بر آنان جارى، نكاح آنان جايز مىشود و بر نماز، زكات، روزه و حج اجتماع مىكنند؛ بدين سبب از كفر خارج و منتسب به ايمان مىشوند. - عن ابى جعفر عليه السّلام: بني الإسلام على خمس: شهادة أن لا إله إلاّ اللّه، و أنّ محمّدا عبده و رسوله، و إقام الصلاة، و إيتاء الزكاة، و حجّ البيت، و صيام شهر رمضان؛٣ اسلام بر پنج اساس استوار شده است: شهادت به وحدانيت خدا و اين كه محمد صلّى اللّه عليه و اله بنده و رسول اوست، اقامۀ نماز، پرداخت زكات، حج بيت اللّه و روزۀ رمضان.