خوانش شعر «ارغوان» از هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج (سایه)
امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود. او نخستین اثرش به نام «نخستین نغمهها» را در سال ۱۳۲۵ شمسی منتشر کرد. از آثار دیگر او میتوان به تصنیف سپیده اشاره کرد. او همچنین در رادیو در برنامه گلها کار میکرد و پایهگذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.
______________________________________________
درباره شعر ارغوان:
ارغوان یکی از زیباترین اشعار هوشنگ ابتهاج است که در زمانی که سایه به زندان افتاده است، این شعر را در دوری از درخت ارغوانش سروده است؛ اما ارغوان سایه بیشتر از یک شعر است. خانه ابتهاج که به ثبت میراث فرهنگی رسیده است، خانه ارغوان نام دارد و دلیل این نامگذاری وجود درخت ارغوان در حیاط این خانه است و دلیل معروفیت ارغوان، نه خود درخت بلکه شعر سایه است. در مطلب حاضر متن شعر ارغوان، تحلیل شعر ارغوان و اندکی درباره خانه و درخت ارغوان را خواهید خواند.
_______________________________________________
متن شعر:
ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهاست هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را بر میگرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانیست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید…
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو میریزد
ارغوان
این چه رازیست که هر بار بهار
با عزای دل ما میآید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ میافزاید؟
ارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم میگذرند؟
ارغوان خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغله میآغازند
جان گل رنگ مرا
بر سر دست بگیر
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش؛
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من..
Пікірлер: 38
روحت شاد تنها دلخوشیم تو غربت گوش دادن به شعرها و صدای دل انگیزت بودم استاد😢😢😢
آخ ارغوان من کجای امشب. 🩵
مرا در غربت گریه گرفت من عاشق شعر های این بزرگوار هستم و فکر میکردم زنده است تا مشرف دیدار این شاعر بزرگ شوم 🥹🥹🥹🥹🥹
روحش شاد.توصیف ناپذیر .دوست داشتنی ترین مرد تاریخ ادبیات فارسی❤❤❤
ارغوان سایه هم رفت تا شب تنهایی ما آغشته به این غم باشد ارغوان سایه هم رفت تا زمزمه هر شبمان آکنده به این تب باشد
هوشنگ ابتهاج بزرگ مرد شعر وادب ایران زمین همیشه در قلبمان یادت گرامیست از اشتوتگارت آلمان قافلان خلیق 🕴🕺🕺🕺🕺💃💃💃 ❤💚💜💛💚💜💛❤
روحش شاد و یادش گرامی😢😢😢هر چقدر گوش بدیم تکراری نمیشه😢😢😢
چه شعر زیبایی، حیف که موزیک همراه بلندتر از صدای نازنین شادروان ابتهاج است!
روحش شاد نسل گذشته انسانهای بزرگی با افکار الهی بودند حیف که ایران زمین آنها را از دست داد وهدیه به خاک کرد . باشد که ما با خواندن آثار آن بزرگان آنها را زنده نگه داریم.
روحت شاد و در پناه خداوند مهربان عارف عرفانی❤
روحش شاد یادش گرامی باد 😢
خیلی دوست داشتم🤗🤗🤗
😢😢😢ارغوانم تنهاست
شادی روحش صلوات❤
روحش شاد
روحش شاد❤
عالیه👏👏👏👏
دلم گرفت😢
روحش شاد. 😔🙏
روحت شاد 💔🖤
درین سرای بی کسی، کسی به در نمی زند به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند روح استاد ابتهاج شاد و قرین رحمت حق باد ☘
Ruhu şad olsun 🙏
Salam az Tajikistan 🇹🇯
@user-wf8no2zm8p
Жыл бұрын
درود :)
روحت شاد :)
بهشت . برای اوکوچک است
Trust god
💖💖💖💯
❤️🌱
Ok👍✌️
من خامشم این ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهی وین زمزمه ی شبانه از توست من انده خویش را ندانم این گریه ی بی بهانه از توست ای آتش جان پکبازان در خرمن من زبانه از توست افسون شده ی تو را زبان نیست ور هست همه فسانه از توست کشتی مرا چه بیم دریا ؟ توفان ز تو و کرانه از توست گر باده دهی و گرنه ، غم نیست مست از تو ، شرابخانه از توست می را چه اثر به پیش چشمت ؟ کاین مستی شادمانه از توست پیش تو چه توسنی کند عقل ؟ رام است که تازیانه از توست من می گذرم خموش و گمنام آوازه ی جاودانه از توست چون سایه مرا ز خک برگیر کاینجا سر و آستانه از توست
اینکه برای درختت شعری بخونی که ادمو به گریه بندازه هنره یا حاصل درده
نمیدانم لطف آهنگی که صدای گوینده را غرق میکند و تحتالشعاع قرار میدهد چیست؟ ترنمی در پس زمینه شعر به لطف آن می افزاید اما خوانش خود شعر نباید پس زمینه آهنگ شود.
انَّلِللَحاِوِاِنَّاِلَيحِراخِءُن
روحش شاد
روحش شاد