سر ز خوابِ گران تو بالا کن تو بگو حمدِ پاک سبحان را فرض گردیده بر مسلمانان که به جای آورید قرآن را صدقه بدهید به مسکینان پس دل آسا کنید یتیمان را گوش کن حالی من چی میخوانم قصه‌ی حضرت سلیمان را بود سیمان پادشاه جهان اسم او و حضرت داوود نگری امر او بود در جهان غالب بر سر انس و جن و دیو و پری هر صبح و شام میبرند دیوان در هوا باز تخت ایشان را روزی از روز های آخر وقت که در آن خانه ها به خلوت بود امر حق شد برو تو عزرائیل جانب حضرت سلیمان زود قبض روحش بکن بیار اینجا بودن او دیگر ندارد سود گفت که یارب من چه سان بروم سوی پیغمبر ات بدین مقصود گفت برو من تورا نگهدارم تو چرا میخوری غم جان را گفت سلیمان برای عزرائیل راست گو از کجا تو میآیی یا ملک یا فرشته یا دیوی اندر اینجا بگو چی میخواهی آمدیم بهر قبض روح شما تو اگر بنده ای خدا باشی گفت سلیمان برای عزرائیل مهلت ام ده نماز برخوانم گفت برم در حرم کنم بخشش گفت که یک ساعت ات نمیمانم سر اعصا را ماند به پیشانی گفت که من بنده ای به فرمان ام رفت سلیمان ازین جهان خراب که به آخر خراب میگردد هر کسی شک بیارد بر مُردن عبس و روی سیاه میگردد
Пікірлер: 5
عالیست
عالی
سر ز خوابِ گران تو بالا کن تو بگو حمدِ پاک سبحان را فرض گردیده بر مسلمانان که به جای آورید قرآن را صدقه بدهید به مسکینان پس دل آسا کنید یتیمان را گوش کن حالی من چی میخوانم قصه‌ی حضرت سلیمان را بود سیمان پادشاه جهان اسم او و حضرت داوود نگری امر او بود در جهان غالب بر سر انس و جن و دیو و پری هر صبح و شام میبرند دیوان در هوا باز تخت ایشان را روزی از روز های آخر وقت که در آن خانه ها به خلوت بود امر حق شد برو تو عزرائیل جانب حضرت سلیمان زود قبض روحش بکن بیار اینجا بودن او دیگر ندارد سود گفت که یارب من چه سان بروم سوی پیغمبر ات بدین مقصود گفت برو من تورا نگهدارم تو چرا میخوری غم جان را گفت سلیمان برای عزرائیل راست گو از کجا تو میآیی یا ملک یا فرشته یا دیوی اندر اینجا بگو چی میخواهی آمدیم بهر قبض روح شما تو اگر بنده ای خدا باشی گفت سلیمان برای عزرائیل مهلت ام ده نماز برخوانم گفت برم در حرم کنم بخشش گفت که یک ساعت ات نمیمانم سر اعصا را ماند به پیشانی گفت که من بنده ای به فرمان ام رفت سلیمان ازین جهان خراب که به آخر خراب میگردد هر کسی شک بیارد بر مُردن عبس و روی سیاه میگردد
@m6narch
Жыл бұрын
اگر خودت نوشته کردی دستت درد نکند
خدا یارت