جلسه اول کارگاه خطاهای شناختی، دکتر سرگلزایی
دوستان عزیز، لطفا برای حمایت از ما، سابسکرایب کنید
جلسه اول
فیلم کارگاه شناخت خطاهای شناخت
دکتر محمدرضا سرگلزایی
پیج اینستاگرامی آسانسور
asansor110...
حذفها، تعمیمها و تحریفها در فرایند تفکر و تصمیمگیری
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
t.me/drsargolzaei
@synopsis1972
@societyfirst
Пікірлер: 38
ممنون از کانال مفید شما که سعی در ارتقا آگاهی داره🙏🌹
excellent
عالی بود متشکر از آقای دکتر وتوضیحات جالبشون🙏🙏🙏
خیلی ممنونم . بسیار عالی ⚘⚘⚘
واقعا از به اشتراک گذاشتنتون متشکرم استاد❤
سپاس از استاد
متشکر بابت کارهای دکتر سرگلزایی....
خیلی متشکر دکتر بسیار مفید بود
@SharheArezoomandi
4 жыл бұрын
با تشکر از توجه شما جناب عطایی
بسیار آموزنده بود ممنونم
بسیار عالی و پر بار ممنون از شما🌱
استاد سرگلزایی , که هماره گفتارهایشان آموزنده و با موضع انسانی است. با تشکر از کانال عالی شما که گل ها را گزینش می نمایید.
@SharheArezoomandi
4 жыл бұрын
ممنون از مجبت شما. پاینده باشید
خیلی خیلی ممنون آقای دکتر
🙏💚
بی نهایت سپاسگزارم 🙏🙏🌷🌷
very good
Thank you 🙏
عالی...یکی از غنی ترین و ارزنده ترین کانال های یوتیوب فارسی...سپاس از شما...
@SharheArezoomandi
4 жыл бұрын
درود بر شما امین جان
Besiyaaaar merci 🙏🏻🥰 Aaaaallli bod 🙏🏻🥰
Thanks for all your highly constructive work and effort.
@SharheArezoomandi
3 жыл бұрын
My pleasure!🌷🌷
استاد بزرگ من ازتون درسی گرفتم که بسیار اثرگذار بود در زندگی من بی نهایت سپاسگزارم از شما.
@SharheArezoomandi
4 жыл бұрын
پاینده باشید جناب عطایی
عالی آقا عالی...خواهش میکنم باقی جلسات کارگاه رو هم به محض برگزاری قرار بدید. این حوزه ی موضوعی به شدت جذابه و دونستنش برای همه مفید. یه دنیا ممنون
@SharheArezoomandi
4 жыл бұрын
سلام . ممنون از محبتتان. بله این وبینار پنج جلسه است که هرروز یک جلسه اش رو اینجا منتشر میکنیم ایشالا
Yes
👍👍
جناب گرداننده شرح آرزومندی متشکرم که من رو با اینهمه اندیشمند و محقق تاپ علمی و درجه یک آشنا کردی.....
@SharheArezoomandi
4 жыл бұрын
با تشکر از همراهی و محبت شما دوست عزیز. البته این کانال محصول یه کار تیمی است و چند نفریم که در آن مشغولیم. امیدوارم که درنهایت این تلاشها مفید باشد.پاینده باشید
سلام و عرض ادب اگر ممکن هست از آقای سرگلزایی کارگاههای بیشتری بزارید. البته کارگاههای جدید ایشون ، مثل همین کارگاهی که گذاشتید...
@SharheArezoomandi
4 жыл бұрын
با عرض سلام. ممنون از توجه شما. بله مد نظرمان هست . در آینده چیزی پیدا بکنیم حتما در لیست کارها قرار میدهیم. سپاس از شما
ایا موردسیگار ومواردی مثل این خودفریبی و...نیست.یعنی چشم را به فرایندهای دیگه بصورت عمدی ولی ناخوداگاه نمیبندیم؟
متاسفانه اين مهارت ها در حريم مذهب كه جايي براي تفكر نقاد و مهارتش براي والدين و فرزندان نگذاشته و اتفاقا لب مطب در اين حريم غير انتقاد پذير است اما در كشورهايي كه بدنبال حل مشكلات هستند آموزش دين و مذهب و انواع آن را تا قبل از بلوغ توصيه نمي كنند
بت سوپر مارکت : رو شیر نوشتن شیر تازه ۳ سال هم بذاری گوشه ی حیاط بعد بیای ببینی نوشته شیر تازه یعنی : به نوشته های بازاری اعتنا نکن هیش ماست بندی ماستشو ترش نمیگه
ﺑﺎﺯ طوسی ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺑﺎ نویدهای ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻣﯽزند درب ﺧﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺸﺖ و ﺳﯿﻠﯽ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﯿﻠﯽ ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮔﺮﺩﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺮﯾﻦ نمیدانم تلخ بود یا ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ، ﻧﺮﻡ ﻭ ﻧﺎﺯﮎ ﭼﺴﺖ ﻭ ﭼﺎﺑﮏ طوسی ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺩﺭ درگاه ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ ﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ بچه ﭘﺮ ﮔﻮ ﺑﺎﺯ ﻫﺮ ﺩﻡ می سرودند، ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﻭ ﺁﻥ ﺳﻮ نیا بیرون نیا بیرون طوسی اینجاست، طوسی بیرون زدم بیرون ناشیانه تا که خفتم کرد طوسی میگفت ﺁﺭﺍﻡ باش و باقی شنبولش ﺍﺯ شلوار ﺟﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﺰﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺗﻦ ﺭﺍ ﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻏﻮﻏﺎ طوسی ﺑﺎ ﺩﻭ ﺻﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﻫﻤﭽﻮ ﻣﺴﺘﺎن سرد ﻭ سخت ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ با ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻫﻤﭽﻮ ﺁﻫﻮ ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺟﻮ ﺩﻭﺭ میگشتم ﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ پاچههای شلوار ﻣﺸﮑﯽ ﻣﯽ ﺷﻨﺪﯾﻢ ﺍﺯ معلم ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﻧﻬﺎﻧﯽ ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ تلخی، بود تیره طوسی ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﺳﺮﻭﺩ ﺭﻭﺯ، ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﻭﺭﻧﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺑﯿﺠﺎﻥ من نمیکردم دلی جان ﺍﻧﺪﮎ ﺍﻧﺪﮎ، ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ، دستانش ﮔﺸﺘﻨﺪ ﭼﯿﺮﻩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﯿﺮﻩ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ زیپ تنبان ﺑﺮﻕ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺟﻨﮕﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺩ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ طوسی ﭼﺮﺥﻫﺎ ﻣﯽﺯﺩ ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺑﯽ ﭼﺮﺥ میزد ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ، ﭘﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩ ﺩﺳﺖ طوسی ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﺵ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ طوسی ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﮔﺸﺖ خستان ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺟﻮﺷﺎﻥ ﺟﻨﮕﻞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﺲ پلید ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ ﭼﻪ سیاه ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ، ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ، ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ ﺑﺲ ناﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﭼﻪ ناﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸﺎﻧﯽ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻩ ﺗﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭﺷﻦ نیست ﺯﯾﺒﺎ، نیست ﺯﯾﺒﺎ، نیست ﺯﯾﺒﺎ