هفت شهر
گروه دال
سرمست و سرگردان
در کوچه های تهران
چرخ می زنم تا صبح
سرگشته و رها
از چشم میدان ها
تا پای خیابان ها
پر کرده رویایت دنیای مرا
باد از تو می خواند
در همهمه ی من
شهر از تو می گوید
در خاطره ی من
نور خیابان امشب
رنگارنگ توست
بوق و سوت و آژیرش
آهنگ توست
جا مانده عطرتو در خانه ی آغوشم
تا شب نگیرد باز از من منِ تو را
برگ رنگ چشم توست
ماه از روی لبخندت
این کوچه می پوشد
پیراهن تو را
سودا
سودا
سودا
سودا
سودا
باد از تو می خواند
در همهمه ی من
شهر از تو می گوید در خاطره ی من
نور خیابان امشب رنگارنگ توست
بوق و سوت و آژیرش
آهنگ توست